زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد
زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

روزمرگی

زن دوم از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیکترن 3

پس به طور کلی به نظر من  همینقدر که زنان دوم بطور مدام در حال کشمکش برای اثبات جایگاه خودشون و داشتن حقوق مشترک با زن اول هستند، خودش نشان دهنده ی مقبول نبودن این زندگی و این نوع ازدواج هست...


اما اینکه توی این وبلاگ های زن دوم، وبلاگ هایی مثل حسنابانو و هم و ازواجهم وجه تمایزی با بقیه داره. این تمایز در تفاوت نوع عمل اینها با سایر زنان دوم نیست بلکه در تلاش آنها برای وجاهت بخشیدن به آنچه انجام داده اند؛ یکی با  استفاده ابزاری از دین و دیگری با استفاده از زیرکی ها و توانایی های شخصیتی خودش هست.


از "هم و ازواجهم" و پری بانو شروع می کنم: عنوان این وبلاگ خودش یه مغلطه بزرگه!!  

سوره یاسین "با گواهى خداوند به رسالت پیامبر اسلام آغاز و با بیان رسالت سه تن از پیامبران الهى ادامه مى‏یابد.
 در بخشى از این سوره، به برخى از آیات عظمت پروردگار در هستى به عنوان نشانه‏هاى توحید اشاره شده و در بخش دیگر، مسائل مربوط به معاد، سؤال و جواب در دادگاه قیامت و ویژگى‏هاى بهشت و دوزخ مطرح شده است."(نقل از سایت درس هایی از قرآن- آقای قرائتی)

در بخشی از این سوره که درباره توصیف بهشت هست این اصطلاح "هم و ازواجهم" به کار رفته و گفته شده که"  آنان بازنانشان درسایه برتخت های عزت تکیه زده اند(نقل از سایت تبیان- ترجمه سوره یاسین)"، اما کجا گفته شده که این مردان بهشتی "ازواجهم" رو از زمین آوردن با خودشون توی بهشت؟؟؟؟!! یعنی آیا بخشی از این سوره وجود داره که توضیح داده مردان بهشتی زوج های متعددی در روی زمین اختیار می کنند و در معاد با ازواجشون که از زمین باهاشون بودن در زیر درختان بهشتی می زیند؟!!!!


.....نکته ای رو درباره این آیه یکی از دوستان در نظرها نوشته بودن که لازم دیدم اینجا هم تصحیح کنم :

"از سوی دیگر در مورد عنوان وب پری باید خدمتتون عرض کنم که اون آیه هیچ اشاره ای به چند همسری نداره، یک جمله خبری ساده درباره مردان و زنان است که در هر دو مورد از ضمیر جمع استفاده شده "

جواب من: درمورد آیه "هم و ازواجهم"...برداشت شما از من درست تره..اگر "هم" به معنی مردان باشه پس "ازواجهم" هم به معنی زنان آن مردان هست نه به معنی "زنان آن مرد"!! که در این صورت باید می شد "هو و ازواجه و"!!!! مرسی از نکته سنجیتون...با اجازه در متن اصلاح می کنم!!!


موضوع بعد صحبت ها و مباحثه های طولانی  نویسنده این وبلاگ با بازدید کنندگانی بود که  با ناراحتی و گاهی با عصبانیت  نه از دین یا مذهب اسلام، بلکه از تفسیر منفعت طلبانه و استفاده ابزاری او از قوانین و قواعد مذهبی حرف می زدند. اینگونه تفسیرها نه  تنها مختص شخص پری هست و نه محدود به حوزه ی ازدواج مجدد. من کارشناس مسائل مذهبی نیستم و در این حوزه بحث نمی تونم بصورت تخصصی وارد بشم در حالیکه به نظر می رسه خانم پری در حوزه مسائل مذهبی یا مطالعه اش از من بیشتر هست یا اطلاعاتش. اما چون دین اسلام علاوه بر وجه اجتماعی، وجه های فردی دارد و مسائل دینی باید برای هر فرد روشن و واضح شود تا التزام عملی برای فرد بوجود آورد، پس هر فرد مسلمان در هر جایگاه اطلاعاتی و تخصصی که باشد مختار است راجع به اعتقادات دینی و قوانین عملی آن شک کند، سوال کند و نظر بدهد.


سوال من درباره موضوع ازدواج مدد مردان از جنس سوال از دین نیست. منظورم از گفتن اینکه ازدواج مجدد مردان مقبول نیست تلاش برای "حرام کردن حلال خدا و حلال کردن حرام خدا و سوختن در آتش جهنم"(نقل از وبلاگ هم و ازواجهم) هم نیست! موضوعی من می خوام درموردش صحبت کنم چیزی هست به نام "عرف" یا "فرهنگ" یا "مجموعه ی آداب و سنن یک قوم". 

برای مثال در توجیه و توضیح حقانیت اسلام و مفید بودن آن گفته می شود که عرب جاهلیت دختران خود را زنده بگور می کرد و اسلام آمد و گفت " به کدامین گناه کشته شده اند؟سوره تکویر-آیه 8و9" و قومی رو از جاهلیت نجات داد!


اما سوال اینجاست، زنده به گور کردن دختران مربوط است به اقوام بیابانگرد که عمدتا از نژاد سامی بودند، در ایران که انجام همچین کاری شواهد تاریخی ندارد. پس اگر من یه وبلاگ بزنم و بحث های متعدد و مفصلی انجام بدم که ای ایرانی های عزیز لطفا دختران خود را زنده به گور نکنید فکر میکنید تصور خوانندگان وبلاگ جذاب من درباره من چه خواهد بود؟؟!!! اسم وبلاگم رو هم میذارم "دخترها شیرن، مثه شمشیرن!!!"


پس این استدلال که تمامی قوانین اسلام برای تمامی جوامع صدق می کنه یک موضوع سلبی هست نه ایجابی!! یعنی اگر زنده به گور کردنی وجود ندارد، قانونی هم بر آن وضع نمی شود و برعکس. همانطور هم که انتظار می رود در ایران قانونی برای زنده به گور کردن دختران نه وجود دارد و نه این موضوع محل مناقشه هست.


برای طولانی نشدن بحث برمیگردم به موضوع ازدواج دوم. آیا تعدد ازواج در فرهنگ ایران قبل از ورود اسلام وجود داشته؟؟ چه کسی اثبات کرده که شاهان ایرانی حرمسرا داشتند؟؟؟؟ هر آنچه تاکنون گفته شده(حتی همان کاخ ملکه معروف به کاخ حرمسرا در تخت جمشید) همگی فقط و فقط حدس و گمان است. پس چرا موضوع زنده به گور کردن دختران سلبی است و چون نیازی نبوده قوانینی در جامعه نداره اما موضوع ازدواج مجدد ایجابی؟؟!! و نیاز است تا تمامی مردان اهتمام به اجرای آن ببندند و هیهات از زنانی چون من که نمی فهمند و حلال خدا را حرام می پندارند!!!


پس تمام مباحث موجود و ذکر شده در فرآن تبدیل به قوانین اجرایی برای همه جوامع نمی شه مگر که نیاز آن احساس شود. مثلا ما قرآن را می خوانیم و می بینیم که گفته دختران خود را زنده به گور نکنید، به جامعه نگاه می کنیم و می بینیم اساس این کار در عرف آن جامعه مطرح نشده، پس این موضوع را  به عنوان مفاهیم و مباحثی از کتاب مذهبی بیان می کنیم اما در عرف جامعه وارد نمی کنیم و برای صحت آن بحث و استدلال نمی کنیم.


حالا چی شده که موضوع ازدواج مجدد آقایون اینقدر مورد نیاز جامعه شده که برخی از همجنسان عزیز من در دفاع از آن جامه می درند و در وبلاگ های خود سر به بیابان می گذارند؟؟؟!!!!


تمام آنچه گفتم برای این بود که دوست وبلاگ نویسمان خانم پری و سایر دوستانی که شبیه او فکر می کنن برای اثبات خودشون دست از مغلطه دینی بردارند تا گناه کسانی که با حرف های آنها  پایه های اعتقادیشون با شک و تردید همراه شده بیشتر از این به گردنشون نیفته! 


پری و سایر عزیزانی که کمر همت بسته اید یه واو از اجرای قوانین الهی جا نیفته، بحث ما اصلا حلال و حروم کردن مسائل دینی نیست، بحث شرایط وجوب اجرای قوانین و نحوه ی اجرای آن است:


آیا ازدواج مجدد آقایان از امر به معروف و نهی از منکر که جزء فروع دین شیعه(چون شما گفته بودید که با سنی ها آبتون توی یه جوب نمی ره از شیعه عزیزتون مثال زدم) هست، مهمتره؟؟!!--همین جا از همه عزیزان اقلیت سنی بابت صحبت های خانم پری و سایر شیعیانی که مسائل مذهب رو بر مسائل اسلام مقدم می دونن  وبا مناقشه های نابهجا فقط نفرت و تفرقه ایجاد می کنن، عذرخواهی می کنم--


دعوت انسان ها به انجام کار نیک و بازداشتن آنها از انجام کار بد چه در یک مکتب یا فرقه اخلاقی توصیه شده باشه چه در یک دین آسمانی، به خودی خود بسیار پسندیده و مقبول است. اما آیا اجرای آن شرایط نمی خواهد؟؟ نوع اجرای آن در نتیجه حاصله تاثیر ندارد؟؟ موضوعی که یکی از پسندیده ترین کارها ی اخلاقی و دینی هست انجامش اینقدر شرایط وجوب و نحوه اجرا داره که بعد بیش از 30 سال انقلاب اسلامی و حکومت دینی هنوز توافق نطری بر نحوه اجرای صحیح اون وجود نداره.


پس چطوری برای احراز شرایط ازدواج مجدد یه مرد فقط نطریات شامخ شخص شخیص پری بانو کفایت می کنه و چون ایشون انسان شناس برجسته و فقیهی پایبند به اجرای تمامی اصول واجب و مستحب و واجب کفایی و غیره هستند تشخیص دادن که آقای دارا داره حروم میشه و یه سوپروومن می خواد که توی محل کار بهش گره بخوره؟؟؟؟!!!!!! و چون ازدواج دوم در قرآن آورده شده ایشون مشغول ضمه می شه اگه اجراش نکنه و دینش کامل نمی شه؟؟(الیوم،اکملت دینک؟؟!!)


خود ایشون ذکر می کنن که در قرآن گفته شده که اگر تردید دارید که نمی توانید عدالت را کنید این کار را نکنید. عدالت آقای دارا اینه که بیاید بگه من روحم و عشقم و فکرم پیش توئه و فقط جسمم پیش خانم اوله؟؟؟!!!! الله اکبر به این عدالت

صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ : کرند، لالند، کورند بنا بر این به راه نمى‏آیند.- سوره بقره، آیه 18


می دونم که خودتون همه اینها رو می دونید. فقط نوشتم تا شاید کورسوی امیدی باشه برای کسایی که از مغلطه های شما به تردید افتادن اما مثل من وقتی برای فکر کردن یا راهی برای پیدا کردن پاسخ تردیدهای خود پیدا نمی کنن. و برای شما و مانند شما صحبت پایانی دارم از جنس خودتان:


 (وَ لَا یحَْسَبنَ‏َّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ خَیرٌْ لّأَِنفُسِهِمْ  إِنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ لِیزَْدَادُواْ إِثْمًا  وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِین‏ (سوره آل عمران، آیه 178) 

تصور نکنند اگر به آنان مهلت مى ‏دهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى ‏دهیم فقط براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند و براى آنها، عذاب خوارکننده ‏اى [آماده شده] است!»


زن دوم از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیکترن 2

زن دوم از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیکترن 1



 

ادامه مطلب ...

زن دوم از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیکترن 2

خوب حالا بعد از توضیحات و گزارشات، موقع اعلام نظرات هست.

اولین چیزی که به ذهنم اومد این بود که من با موضوع زن دوم در هیچ حالت و صورتی موافق نیستم و هیچ کس جز پری(هم و ازواجهم) رو هم ندیدم که از این موضوع حق به جانب دفاع کنند و اون رو یه چیز طبیعی بدونن. اما مخالفت من با ورود خوانده و یا ناخوانده یک زن به یک زندگی شکل گرفته، چیزی جدا از برخورد با شخصیت هایی مثل حسنابانو یا پری هست.


هدفم از گفتن این حرف ها ذکر این نکته هست که هر کسی در هر موقعیتی درحال انجام فعلی باشه، چه واقف باشه که اون فعل صحیح هست و چه نادانسته انجامش بده، وقتی شما اون رو مواخذه می کنید در وهله اول از خودش دفاع می کنه. این دفاع از خود فقط مقابل شما نیست، اون سعی می کنه توی ذهن خودش هم خودش رو تبرئه کنه: در وهله اول بگه که اشتباهی مرتکب نشده و یا از سر نا آگاهی بوده و الان پشیمونه یا دلایلی برای انجام آگاهانه اشتباه بیاره تا پیش خودش و دیگران محکوم نشه.

این همون راهی هست که همه زن های دوم می رن. پس اینکه پری می گه من خیلی سعی کردم ازش دور بشم ولی نشد و یا حسنابانو میگه فقط برای موضوع خاصی ازدواج کرده یا شراره سادگی و بچه گی خودش را عامل ورود به زندگی یک زن دیگه می دونه  نه دور از انتطاره و نه قابل سرزنش!

درست مثل اینکه من به شما بگم فلانی سرماخورده و شما مدام گله کنی که ببین هی سرفه میکنه، ببین باز عطسه کرد، ببین آبریزش بینی داره....


اما آنچه که نه قابل انتطاره و نه قابل بخشش تظاهر به نادانی هست. میگن اونی که خواب هست و میشه بیدار کرد اما اونی که خودش رو به خواب زده نه!!


من از بانو و همه دوستان منتقد خصوصا متاهل می خوام که اینجوری به موضوع نگاه کنن:

- پری: بچه ام همش بغل باباش بود...هی اصرار میکرد منم برم کنارشون....یعنی بچم همش دوست داشت همه کارها رو سه نفره انجام بدیم و همش هرسه کنار هم باشیم


- حسنا: من خودم خونه و ...دارم  و واسه اینا زن آقای همسر نشدم.....خونه ای که شوهر به نامم زده بود رو به نام خانوم اولی زدم


حتی اگه همه اینا دروغ و داستان و خیال پردازی باشه مشتی است نشانه از خروار آرزوها و سرکوب ها و نیازهای ارضاء نشده این زن ها در زندگی به ظاهر علنی اما مخفیانشون..برای فهمیدن این موضوع کافی هست یا متاهل باشید یا به زندگی پدر و مادرتون یا سایر زوج ها(یعنی یک زن و یک شوهر!) نگاه کنید: کدوم زنی هست که  استفاده از اموال شوهرش رو حق مسلم خودش ندونه؟؟؟ کدوم زنی هست که هدیه ای که شوهرش به اون داده (خونه که سهله شما بگو یه روسری!) رو حق خودش ندونه و حاضر باشه اون رو به هرکس(حتی مادر همسرش) بی کم و کاست تقدیم کنه؟


خانم هایی که بچه دارن، کدومشون وقتی عصر بابای بچه میاد و بچه می ره بغلش، این رو یه موضوع جالب و خیلی شیرین و قابل تعریف می دونن و با ذوق زدگی توی وبلاگشون می نویسن؟؟؟!! کدوم مادر بعد از اینکه بچش یه دقیقه رفت بغل باباش و اونها آزادی عمل یکم کارهای روزمره پیدا کردن، وقتی بچه صداشون می کنه که بیا پیشم اولین چیزی که به ذهنشون می رسه اینه که " ای جانم یچه ام میگه همیشه سه تایی با هم باشیم؟؟؟!!!!"  

....من از مفصل این باب مجملی گفتم/ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل......


به نطر من زن های دومی، چه آنها که واقعیت را عینا نقل می کنن و چه آنها که آن را تلطیف! کرده و بعد نقل می کنن همه و همه، خودشون می دونن که هرگز شکل یک زندگی کامل و واقعی رو ندارن و در تلاشن تا در دنیای مجازی آن زندگی ایده آل رو یا در ذهن خواننندگان بسازند یا با بیان بخش شیرین و لذت های دوره ای به شادی و خوشبختی تطاهر کنند. این موضوع خصوصا درباره آنها که تجربه زندگی مشترک دونفره ای قبل از ازدواج دوم خود نداشتند بسیار واضح تر هست. اونها مدام در تلاشند که بیبینید شما که میگین ما زندگی عادی نداریم، ببینید که داریم...عین همه یک زن و یک شوهرها! بیبنید بابای بچه من هم میاد خونه و بچم میره بغلش!!  اما اونهایی که تجربه یک زندگی دونفره رو داشتند تفاوت این نوع زندگی رو کاملا درک می کنند. به همین خاطر حسنابانو از این همسر نصف شب بیاد و اون موضوع رو درخواست کنه و بعد بره آزرده می شه اما پری یا شراره به اندازه اون نه!



این موضوع وجهی از زندگی این زنان هست که به نطر من بیشتر از سرزنش نیاز به تاثر و بیشتر از انتقاد یا توهین نیاز عبرت برای سایر خوانندگان داره.


اما وجه دیگه ای این ماجرا داره که وبلاگ هایی مثل هم و ازواجهم و حسنابانو رو هم پرخواننده می کته و هم پر منتقد!

ادامه دارد....

زن دوم از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیکترن 1


زن دوم از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیکتر است!!!

 (چون اینجا یک فضای نوشتاری هست و در نوشتار لحن واقعی نویسنده مشخص نیست لازم می دونم که بگم این نوشته اصلا لحن تمسخر و استهزاء نداره. اگر برخی کلمات و جملات به طنز نوشته می شه به دلیل خارج بودن بحث از فضای علمی و همچنین عادت نویسنده به بذله گویی است!)

من توی ذهنم مدام در حال نوشتن توی وبلاگم هستم اما نمی دونم چرا دستم به نوشتن توی دنیای خارج از ذهنم نمی ره!!

با وجودی که اینجا واسه نوشتن مسائل خانوادگی که نمی تونم واسه کس دیگه تعریف کنم هست اما چند وقتیه که خوندن چندتا وبلاگ اینقدر ذهنم و مشغول کرده که بیشتر دلم می خواد راجع به اونها بنویسم تا راجع به خودم!! وبلاگ های زن دوم!!

از اوایل مرداد بود که خیلی اتفاقی با یه وبلاگ زن دون آشنا شدم. وبلاگی که با استفاده از تمام مقدسات و شعائر مذهبی و اصول و فروع دینی، وجاهت و قانونی بودن زن دوم رو نه تنها ثابت کرده بود بلکه تازه همه رو به فکر می انداخت که چه حقوق مسلمی رو از شوهران خودمون دریغ کردیم و هیهات که در آتش جهنم خواهیم سوخت!! نویسنده وبلاگ که خودش رو پری معرفی کرده توی قسمت معرفی دوتا ضربه مهلک به من وارد کرد:" سال 85 با هم آشنا شدیم و دیگه به هم گره خوردیم؟؟!!!.....اوایل پنهوی بودم ولی حالا دیگه رسمی و علنی هستم؟؟!!!!" این اوایل پنهونی بودن و به هم گره خوردن!! و باعث شد با چشمانی گره خورده به هم!! تمام آرشیو وبلاگ رو توی یه ظهر تا نصف شب بخونم..تا حالا هیچ وقت یه زن دوم رو از نزدیک ندیده بودم!! تا حالا هیچ وقت حتی نقل قول از زن های دوم نشنیده بودم واسه همین تا ساعت ها توی شوک بودم. این که زنی از ورود پنهانی به زندگی زن دیگه ای حرف می زنه، از دزدین شوهر دیگری اینقدر حق به جانب صحبت می کنه( خانم اولی نمی دونست که پری دزده، خیلی دزده!- نقل از وبلاگ هم و ازواجهم) و معتقده اون زن اول حقش نبوده یا شایستگی داشتن همسری مثل آقای دارا رو نداشته و ایشون شایسته تر بوده!! 

چون نادرست بودن برهم زدن زندگی دیگری برای من اینقدر واضح و مبرهن بود که نیازی به استدلال کردن برای این موضوع نمی دیدم روزهای اول بعد از خوندن اون وبلاگ مغزم هنگ کرده بود...بعد چند روز برگشتم به نت و سرچ کردم و دیدم به به!! شمع و گل و پروانه همه جمعند!! چقدر وبلاگ زن دوم داریم!! شراره، حسنا بانو، عسل، نفس،....! از اون موقع تا امروز هر ساعتی که برای خوابیدن برم توی تخت چندتا از این وبلاگ ها رو که لینک کردم می خونم و توی خواب نقدشون می کنم!!!

از قسمت نظرات وبلاگ حسنابانو به یه وبلاگ خیلی جالب رسیدم به نام بانو هستم، زن سوم!!!

از خواندن این وبلاگ چنان بلند و بلند خندیدم که همسرم چراغ و روشن کرد، یه نگاه به ساعت کرد(ساعت 2/30 نصف شب!) و یه نگاه با بهت زدگی به من!! نمی دونست الان اون داره خواب می بینه یا من توی خواب دارم می خندم!!!نمی دونم به دلیل نزدیکی سنی به نویسنده اصلی این وبلاگ یا به خاطر اینکه چندماه تحت فشار فکری چگونگی نقد رفتارهای این بانوان دومی بودم خواندن این وبلاگ این همه در من شعف ایجاد کرد. حتی بهم انگیزه داد که بنویسم. چون احساس کردم از نطر حسی به نویسنده اون وبلاگ خیلی نزدیکم اما راهی که داره واسه نقد می ره می تونه مطلوب تر بشه. 

وبلاگ بانو هرچند به هدف کلی اعتراض به ورود زنان دوم یا سوم! به زندگی سایر زنان مطلب می نویسه اما مثل اینکه تمرکز اصلی اون به انتقاد به وبلاگ حسنا بانو هست و ماجراهایی که این بانو و شخصی به نام سوگند برای وبلاگ دیگری با نام زنان اول بوجود آوردن. این موضوع موجب بوجود اومدن کل کل میان این وبلاگ طرفدارانش و وبلاگ حسنا بانو و طرفدارانش شده. همین جا بگم که وبلاگ حسنابانو جزء وبلاگ های بسیار پرخواننده در پرشین بلاگ هست.

این وسط یه دوست عزیزی به نام عفیفه از وبلاگ کنس میرزا(که من عاشق وبلاگش شدم چون ویژگی های آقای میرزا به همسر من شبیه هست!) به نویسندگان وبلاگ بانو اعتراض می کنه که چرا شرط ادب رو در اعتراض به ویلاگ های زن دوم مخصوصا حسنابانو رعایت نمی کنن و خارج نشدن از حیطه ادب را از محاسن بزرگ حسنابانو می دونه!!

خوب فکر میکنم تا اینجا در حد یه گزارش حرفه ای از آنچه گذشت نوشتم!

(ادامه دارد)