زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد
زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

روزمرگی

زن دوم از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیکترن 2

خوب حالا بعد از توضیحات و گزارشات، موقع اعلام نظرات هست.

اولین چیزی که به ذهنم اومد این بود که من با موضوع زن دوم در هیچ حالت و صورتی موافق نیستم و هیچ کس جز پری(هم و ازواجهم) رو هم ندیدم که از این موضوع حق به جانب دفاع کنند و اون رو یه چیز طبیعی بدونن. اما مخالفت من با ورود خوانده و یا ناخوانده یک زن به یک زندگی شکل گرفته، چیزی جدا از برخورد با شخصیت هایی مثل حسنابانو یا پری هست.


هدفم از گفتن این حرف ها ذکر این نکته هست که هر کسی در هر موقعیتی درحال انجام فعلی باشه، چه واقف باشه که اون فعل صحیح هست و چه نادانسته انجامش بده، وقتی شما اون رو مواخذه می کنید در وهله اول از خودش دفاع می کنه. این دفاع از خود فقط مقابل شما نیست، اون سعی می کنه توی ذهن خودش هم خودش رو تبرئه کنه: در وهله اول بگه که اشتباهی مرتکب نشده و یا از سر نا آگاهی بوده و الان پشیمونه یا دلایلی برای انجام آگاهانه اشتباه بیاره تا پیش خودش و دیگران محکوم نشه.

این همون راهی هست که همه زن های دوم می رن. پس اینکه پری می گه من خیلی سعی کردم ازش دور بشم ولی نشد و یا حسنابانو میگه فقط برای موضوع خاصی ازدواج کرده یا شراره سادگی و بچه گی خودش را عامل ورود به زندگی یک زن دیگه می دونه  نه دور از انتطاره و نه قابل سرزنش!

درست مثل اینکه من به شما بگم فلانی سرماخورده و شما مدام گله کنی که ببین هی سرفه میکنه، ببین باز عطسه کرد، ببین آبریزش بینی داره....


اما آنچه که نه قابل انتطاره و نه قابل بخشش تظاهر به نادانی هست. میگن اونی که خواب هست و میشه بیدار کرد اما اونی که خودش رو به خواب زده نه!!


من از بانو و همه دوستان منتقد خصوصا متاهل می خوام که اینجوری به موضوع نگاه کنن:

- پری: بچه ام همش بغل باباش بود...هی اصرار میکرد منم برم کنارشون....یعنی بچم همش دوست داشت همه کارها رو سه نفره انجام بدیم و همش هرسه کنار هم باشیم


- حسنا: من خودم خونه و ...دارم  و واسه اینا زن آقای همسر نشدم.....خونه ای که شوهر به نامم زده بود رو به نام خانوم اولی زدم


حتی اگه همه اینا دروغ و داستان و خیال پردازی باشه مشتی است نشانه از خروار آرزوها و سرکوب ها و نیازهای ارضاء نشده این زن ها در زندگی به ظاهر علنی اما مخفیانشون..برای فهمیدن این موضوع کافی هست یا متاهل باشید یا به زندگی پدر و مادرتون یا سایر زوج ها(یعنی یک زن و یک شوهر!) نگاه کنید: کدوم زنی هست که  استفاده از اموال شوهرش رو حق مسلم خودش ندونه؟؟؟ کدوم زنی هست که هدیه ای که شوهرش به اون داده (خونه که سهله شما بگو یه روسری!) رو حق خودش ندونه و حاضر باشه اون رو به هرکس(حتی مادر همسرش) بی کم و کاست تقدیم کنه؟


خانم هایی که بچه دارن، کدومشون وقتی عصر بابای بچه میاد و بچه می ره بغلش، این رو یه موضوع جالب و خیلی شیرین و قابل تعریف می دونن و با ذوق زدگی توی وبلاگشون می نویسن؟؟؟!! کدوم مادر بعد از اینکه بچش یه دقیقه رفت بغل باباش و اونها آزادی عمل یکم کارهای روزمره پیدا کردن، وقتی بچه صداشون می کنه که بیا پیشم اولین چیزی که به ذهنشون می رسه اینه که " ای جانم یچه ام میگه همیشه سه تایی با هم باشیم؟؟؟!!!!"  

....من از مفصل این باب مجملی گفتم/ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل......


به نطر من زن های دومی، چه آنها که واقعیت را عینا نقل می کنن و چه آنها که آن را تلطیف! کرده و بعد نقل می کنن همه و همه، خودشون می دونن که هرگز شکل یک زندگی کامل و واقعی رو ندارن و در تلاشن تا در دنیای مجازی آن زندگی ایده آل رو یا در ذهن خواننندگان بسازند یا با بیان بخش شیرین و لذت های دوره ای به شادی و خوشبختی تطاهر کنند. این موضوع خصوصا درباره آنها که تجربه زندگی مشترک دونفره ای قبل از ازدواج دوم خود نداشتند بسیار واضح تر هست. اونها مدام در تلاشند که بیبینید شما که میگین ما زندگی عادی نداریم، ببینید که داریم...عین همه یک زن و یک شوهرها! بیبنید بابای بچه من هم میاد خونه و بچم میره بغلش!!  اما اونهایی که تجربه یک زندگی دونفره رو داشتند تفاوت این نوع زندگی رو کاملا درک می کنند. به همین خاطر حسنابانو از این همسر نصف شب بیاد و اون موضوع رو درخواست کنه و بعد بره آزرده می شه اما پری یا شراره به اندازه اون نه!



این موضوع وجهی از زندگی این زنان هست که به نطر من بیشتر از سرزنش نیاز به تاثر و بیشتر از انتقاد یا توهین نیاز عبرت برای سایر خوانندگان داره.


اما وجه دیگه ای این ماجرا داره که وبلاگ هایی مثل هم و ازواجهم و حسنابانو رو هم پرخواننده می کته و هم پر منتقد!

ادامه دارد....

زن دوم از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیکترن 1


نظرات 4 + ارسال نظر
راحله یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:18 ب.ظ

راحله یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:18 ب.ظ

محبوب چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 02:06 ب.ظ

خیلی عالی بود.

ممنونم!! قابلی نداشت

ziba kordestani چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 02:45 ب.ظ http://bivafaii.persianblog.ir/

Vaghean Jaye Chenin Veblogi khali bood. Mamnoon

ممنونم دوستم! قابلی نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد