زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد
زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

روزمرگی

شمارش معکوس 5

شوهرش انگار کاملن به شرایط عادی برگشته...از شرایط فعلیش بسیار هم خوشحال و راضیه...انگار نه انگار که اصلن زنی داشته و زنی بوده..در حقیقت بیش از 1 ساله که اینجوریه..جوری رفتار میکرد که انگار مجرده..حواسش به همه چیز و همه جا بود جز زندگی زناشویی..مشخصه که همون موقع ها دل کنده. این حال خوب امروزش مال دل کندنه 1-2 ساله هست نه 6 ماهه..

اون اما فکر نکنم حتی معمولی هم باشه..حتما خیلی بده..واسه اون یه فاجعه 6 ماهه هست..تو 6 ماه اخیر گاهی براش از این اس های عمومی می فرستادم که ایشالا دلتون شاد باشه و لبتون خندون..اونم جواب می داد که مرسی که به یاد ما هستی و می دونی زندگی همه بالا و پایین داره و منم چشمام گرد می شد از این همه نرمال بودن و خونسردی که سعی می کرد نشون بده مقابل این ماجرای عجیب داره...آخرین اس  که بهش زدم مضمونش این بود که وقتی احساس کردی زندگی جهنم شده سعی کن از اون پخته بیرون بیا، سوختن رو همه بلدن...جواب و تند و بلند بالایی برام نوشت..اینکه نه زندگی رو جهنم می بینیم و نه می سوزم و نه می سازم..آخرش نوشته بود " صبر خدا زیاده، همه تاوان می دن"...

این جواب واسه من دوتا پیام داشت..اول اینکه دیگه پذیرفته که شوهرش تصمیمش کاملن جدیه و می خواد جدا بشه..دوم اینکه فرد یا افرادی رو مسبب بدبختیش می دونه و منتظره که اونا تاوان بدن..احساس می کنم و من و شوهرم رو هم جزء اون افرادی می دونه که قرار تاوان بدن!!


من یقین دارم که محیط و اطرافیان می تونن روی موفقیت ها و شکست های ما تاثیر بذارن، اما هیچ دشمنی نمی تونه اونجور که خودت به خودت ضربه می زنی، بهت آسیب بزنه...


این رزم نامه ما مثه همه رزم نامه های ادبی دنیا پایان خوشی نداشت..حداقل برای اون نداشت...برای منم پایانش خوش نبود...فقط تموم شد..همین.

نظرات 5 + ارسال نظر
ریحانه شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 01:17 ب.ظ

سلام عزیز خوبی؟
من خیلی وقته دارم نوشته های شما رو میخونم مرتب هم به وبلاگتون سر میزنم. امروز اومدم ببینم مطلب جدید چی گذاشتید دیدم نوشته های قبلیتون رو رمز دار کردین .میخواستم بگم اینجوری ک شما هرچندوقت یه بار مطالبتونو رمز واسش میزارین اگه کسی نتونه مرتب بهتون سربزنه ک بعضی از نوشته هاتونو از دست میده .
میتونم رمز نوشته هاتون رو داشته باشم؟؟؟

سلام ریحانه جان
یه ایمیل واسم بفرست

ریحانه یکشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 07:27 ب.ظ

سلام عزیزم

سلام دوستم. ارسال شد

ریحانه چهارشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 01:18 ب.ظ

سلام عسل جون خوبی؟ سال نوت مبارک
خانمی من رمز پستای قبلیت رو که میزنم پست ها باز نمیشن چرا؟

سلام عزیزم
سال نو شما هم مبارک
3 تا پست آخر رمزش با بقیه فرق داره
ایمیل یا وبلاگ دارین؟؟!

ریحانه پنج‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 12:16 ب.ظ

سلام عزیزم خوبی؟
خانمی ایمیل دادم بهت
رمز واسم فرستادی اما با رمزایی که واسم فرستادی فقط بعضی از نوشته ها رو میتونم باز کنم باقیش رو مینویسه رمز اشتباهه.

عزیزم اون پست ها رو فقط کسانی که می شناسم رمزش و دارن..درباره خانواده و خودم هست که باید مطمئن باشم آشنا در نیایم!!

ریحانه شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 01:30 ب.ظ

سلام عسل جون خوبی؟ خوش میگذره؟
اوکی متوجه شدم. حالا از کجا میتونی مطمئن بشی که من غریبم و آشناتون نیستم؟
خیالت راحت باشه ما کاملا غریبه ایم با هم .
ایمیلمو که داری اگه مطمئن شدی رمزتو واسم بفرست .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد