زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد
زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

روزمرگی

اعضاء سببی خانواده

شاید تمام این تلاطم ها برای اینن بود که خدا تقاص کارهایی که در حق همه کرده بود و ازش بگیره ولی یه فرصت دوباره بهش بده....نمی دونم...آدم ها مجبورم اتفاقات دور و برشون و تحلیل کنن و براش دلیل پیدا کنن تا ذهنشون آروم بشه...معمولا هم وقتی هیچ دلیلی پیدا نمیشه مذهبی ها میگن حکت خدا بوده و غیرمذهبی ها میگن بازی روزگار یا تصادف و سرنوشت و تقدیر و این حرف ها....برادرشوهر گفته که می خواد برگرده و همه حرف هایی که راجع به نارضایتیش از ازدواج و همسرش زده رو پس گرفته!!! همسرش هم گفته که از نظر من هیچ اتفاقی نیفتاده و یه بحرانی شوهرم دچارش شده بوده و حالا هم گذشته و برمیگردم سر خونه زندگی!!!به همین راحتی!!...در مجموع بازم بدبدخت آنکه گرفتار عقل شد/خوشبخت آنکه کره خر آمد و الاغ رفت!!!!!!!!!!!


از دیشب که شنیدم اینا می خوان برگزدن مدام ذهنش پرش میکنه یه ماجراهای 5 سالی که گذشت...به همه کشمکش ها و دعواها...به تبعیض ها...به اینکه چقدر جالبه که این دختر با مخالفت خانواده ازدواج کرده و حالا همون هایی که مخالف ازدواج بودن سرسخت ترین طرفدارانش شدن...واقعا جاری من شخصیت منحصر به فردی داره که می تونه در ظرف 5-6 سال تمام مخالفینش و عاشق خودش بکنی!!! و من از اون منحصر به فرد تر که تمامی عاشقینم بعد یه مدت دشمن خودم می کنم!!!!

واقعا احساس می کنم من مصداق از دور دل می بره از جلو زهله هستم!!!!فقط نمی دونم چه جوری زهله شوهرم و هنوز نبردم!!!!!! یه مقاله بلند بالا هم برای آرامش ذهن پریشانم نوشتم!!باشد که رستگار شوم!

 

 فامیل های سببی مانند عروس یا داماد وقتی وارد یه خانواده می شوند دقیقا شبیه بچه هایی هستند که تازه به دنیا آمده اند.آنها ابتدا تمام تلاش خود را برای جلب توجه ، تایید و محبت خانواده انجام می دهند. معمولا تا زمانی که فرد سببی دیگری وارد خانواده نشود هم این تلاش موفقیت امیز است و هم تمام توجه ها و محبت ها را دریافت می کند؛ اما زمانی  عروس /داماد دیگری به خانواده اضافه شود اختلاف ها و کشمکش ها آغاز می شود.

این معادله معمولا وقتی پیچیده تر و سخت تر میشود که اعضاء سببی تفاوت های آشکار و فاحشی با یکدیگر چه از نظر ظاهری، اجتماعی و خانوادگی و چه از نظر سطح تحصیلات، درآمد و یا جایگاه شغلی داشته باشند.

 

 یک پدر و مادر فارق از اینکه چه تعریفی از یه فرزند ایده الال دارند، همه بچه های خود را به یه اندازه دوست دارند و تلاش برای انجام رفتار عادلانه بین آنها را تنها از سر علاقه ای بی چشمداشت انجام می دهند...به همین دلیل نه نیاز به تلاش و نه نیاز به تظاهر دارند تا وانمود کنن که به همه بچه ها به یک اندازه محبت می کنند...آنها عاشقانه و صادقانه با بچه هایشان رفتار می کنند. عشق و صداقت اولین درجات احساسی هستند که بچه ها از پایین ترین سنین درک می کننن و با آن آرامش می گیرند.

این علاقه آگاهانه و ناآگاهانه در رفتار خانواده های همسر با عروس/داماد وجود ندارد. میزان علاقه خانواده همسر به عروس/داماد تابعی از دو مسئله است:

1- تعریفی که از یه عروس یا داماد مطلوب در پیش فرض های ذهنی خود داشته اند

2- میزان توجه و ابراز محبتی که از رفتار هر کدوم از عروس ها/دامادها بنا به تفسیر خود دریافت می کنند.

 

هر کدام از عروسها/داماد ها که به پیشفرض های ذهنی خانواده همسر از تعریف عروس/داماد مطلوب نزدیکتر باشند یا میزان صمیمت ، ابراز علاقه و یا رسیدگی بیشتری انجام بدهند، تعبیر به عروس/داماد خوب بودن، مهربان بودن، با مرام بودن و غیره  می شوند و علاقه و محبت بیشتری دریافت می کنند...هرچقدر هم خانواده تلاش کنن که این موضوع رو مخفی نگه دارند و یا وانمود کنند که عادلانه رفتار می کنند، باز هم در عکس العمل ها، لبخند ها یا حتی نگاه کردن ها نمی توانند تعادل رو نگه دارند و این باعث شروع آزردگی ها،ناراحتی ها، مشاجره ها و در نهایت دوری ها می شود.

برای جلوگیری از اتفاقات از این دست -که متاسفانه در جامعه ما بسیار رایج است- بهترین کار حفظ حریم و میزان صمیمیت با اعضای سببی است.

خانواده ها باید همواره به خاطر داشته باشند که فرزندی که به آرامش و اطمینان کافی از محبت و علاقه والدین رسیده باشد، برای جلب توجه و تایید آنها دست به انجام تعارف های روزمره، محبت ها افراطی کلامی و رسیدگی های فراتر از معمول نمی زند؛ در مقابل این دقیقا همان کاری است که -به اشتباه- عروس و دامادهایی که وارد یک خانواده می شوند انجام میدهند و معمولا چون بازخوردهای مطلوب و هیجانی -خصوصا از خانواده هایی که فرزندهای تک جنسیتی دارند- دریافت می کنند، به این روش ادامه می دهند. واکنش مثبت والدین به این رفتارها گاه چراغ سبزی می شود که این رفتارهای هیجانی تا آنجا پیش رود که اعضای سببی از اعضای نسبی در ابراز محبت و عاطفه پیشی می گیرند و این مخرب ترین وآسیب زننده ترین اتفاق برای چارچوب عاطفی یک خانواده منسجم است.

والدین ما گاهی حتی فراموش می کنند که افراد سببی به واسطه فرزندان نسبی ما وارد خانواده شده اند و حتی اگر مطلوب ما رفتار می کنند برای جلب نظر ، تایید و محبت ما است و این چیزی است که فرزندان ما-اگر در یک محیط سالم پرورش پیدا کرده باشند- سال ها پیش دریافت کرده اند و امروز به وجودش اطمینان دارند در نتیجه نیازی به ابراز مکرر یا افراطی محبت خود نمی بینند.

گاه تفاوت رفتارها، ناشی از عدم دریافت بازخورد های مطلوب از اعضای سببی است. والدین اذعان می کنند که رفتارهای مشابه ای با همه اعضای سببی داشته اند اما بازخوردهای متفاوتی از هریک دیده اند و درنتیجه تصمیم گرفتند رویه ی متفاوتی برای هرکدام در پیش بگیرند. در پاسخ، معمولا از این والدین سوال می شود که آیا فرزندان خودشان همه به یک روش به محبت های آنها پاسخ می دهند؟آیا نحوه ابراز محبت و توجه فرزندانی که به محبت و مهربانی آنها نسبت به خود باور دارید، یکسان است؟قطعا پاسخ منفی است. این موضوع درباره اعضای سببی نیز صادق است. آنچه والدین "بازخورد متفاوت از رفتارهای مشابه می نامند" ناشی از شخصیت، فرهنگ و تربیت متفاوتی است که عروس/داماد در بستر خانواده خود داشته است. تلاش شما برای دیدن رفتار های مشابه نه تنها به نتیجه ای نخواهد رسید بلکه این تصور را در عروس/داماد شما بوجود می آورد که قصد تغییر شخصیت یا رفتارهای او را دارید.

 

گاهی داشتن سن کمتر یا نیاز به حمایت مالی بیشتر بهانه این تفاوت رفتارها می شود و انتظار میرود که عروس/داماد بزرگتر یا مرفه تر این تفاوت رفتارها رو نادیده بگیرند، منطقا قبول کنه و یا حتی در انجام یا ابرازشان مشارکت کنند...این موضوع تنها زمانی اتفاق می افته که به عروس/داماد بزرگتر احساس مسئولیت و مشارکت داده شود و در صورت همکاری تحسین و تقدیر شوند. گرچه این کار نیاز به مدیریت زیادی دارد اما منجر به ایجاد حس امنیت و اعتماد میان عروس/داماد و خانواده می شود...برای دادن حس مسئولیت به آن دسته از اعضای سببی که قوی تر هستند نیازی نیست که از ضعف ها و کمبود های سایر اعضا صحبت کنید، کافی ست که آن ها را بابت داشتن نقاط قوت تحسین کنید و بیان کنید که امیدوارید سایر اعضا خانواده نیز بتوانند این نقاط قوت رو داشته باشند و حتی از اونها بخواهید که اگر راهکار موثری در این زمینه دارند به شما ارائه دهند...این حس مسئولیت و مشارکت موجب می شود که هم شما مجبور نباشید برای بوجود نیامدن حس حسادت و رقابت توسط اعضاء ضعیف تر، نقاط قوت و موفقیت های اعضای قوی تر رو نادیده بگیرید و هم با ارضای نیاز به تحسین  و تایید افراد قوی تر، علاوه بر ایجاد حس مسئولیت و مشارکت در آنها  اعتماد و امنیت بیشتری در رابطه بوجود بیاید

 

آنچه مسلم است، تلاش برای جلب نظر خانواده همسر توسط عروس ها و داماد ها همواره اتفاق می افتند و همیشه ادامه دارد اما آنچه می تواند این تلاش را از ورطه رقابت و حسادت دور نگه دارد و در درازمدت به رابطه ای آرام تبدیل کند نحوه واکنش والدین به این تلاش ها است. خصوصا در والدین دارای فرزندهای تک جنسیتی که عروس ها تعبیر به دختر و دامادها تعبیر به پسر می شوند خطر بوجود آمدن این رقابت ها بیشتر و آسیب های حاصله از آنها سخت تر و حل ناپذیر تر است.

درست لحظه ای که والدین تصمیم میگرند به محبت های کلامی عروس و یا رسیدگی های دامادشان واکنش مطلوب مستقیم نشان دهند، سنگ بنای اولین آزردگی ها و اختلافات گذاشته می شود. والدین باید همواره به خاطر داشته باشند صمیمت و نزدیکی با یکی از اعضای سببی بدون شک در درازمدت موجب آزردگی و رنجش سایر اعضا و حتی گاهی فرزندان می شود. تلاس اعضای سببی جهت جلب توجه و محبت شما امری طبیعی است اما در نهایت این شما هستید که حریم و شکل این رابطه را تعریف می کنید. فرزند شما هرگز نباید احساس کند هیچ کس، حتی همسر یا فرزند خودش با شما نزدیکتر از خود او شده و اگر این احساس بوجود آمده بدون شک باید در رابطه خود با عروس/دامادتان تجدید نظر کنید زیرا این شما هستید که همیشه باید به یاد داشته باشید که صمیمی ترین و نزدیک ترین افراد به شما، همسر و فرزندانتان هستند و جایگزین کردن عروس/داماد با هریک از آنها، آزردگی ها و آسیب های گاه غیر قابل جبرانی در پی خواهد داشت. این شما هستید که باید به یاد داشته باشید که رابطه نزدیک با یکی از اعضای سببی موجب از دست دادن دیگر اعضاء و به تبع آن دور شدن سایر فرزندانتان خواهد بود و این موضوع در درازمدت غیر قابل بازگشت می شود.

اعضای سببی یک خانواده باید بدانند که به عنوان عضوی از گروه خانواده شما محترم و عزیز هستند اما آنچه شما به عنوان والدین همسرشان از آنها می خواهید، تلاش برای جلب رضایت و خوشبختی در زندگی و رابطه با همسرانشان یعنی فرزندان شما است. آنها باید بدانند آنچه که برای بدست آوردن آن باید تلاش کند داشتن یک رابطه موفق و تشکیل یک خانواده سالم در کنار فرزندتان است و این آن چیزی است که شما را به نهایت رضایت و تایید آنها می رساند.

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
پدرام سه‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 08:39 ب.ظ

سلام
تحلیل خوبی بود
برخورد والدین کنترل گر و افراد تشنگان توجه به این امر دامن میزنه
خدا انشاا... صبر بده و همه مون رو به راه راست هدایت کنه

الهی آمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد