زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد
زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

روزمرگی

منتقدین یک منتقد!!

من چند ماهی بود که وبلاگ های زن دوم و وبلاگ های معترضین به اونها رو می خوندم...اما یه وجه مهم ماجرا رو فراموش کرده بودم: وبلاگ های زنان خیانت دیده...


مجموع کامنت هایی که بابت پست های زنان دوم و زن مطلقه گرفتم توی دو دسته جا می شن...به نظرم بهترین جمع بندی واسه پست هایی که نوشته بودم گذاشتن نمونه ای از این دو بازتاب هست..یکی بازتاب زن های که با کلیت حرف ها موافق بودن اما معتقد بودن که نوشته های من فقط بیان درده و نه راه کاری برای حل اون، و دوم زنان عزیزی که این درد و تجربه کرده بودن و نوشته های من و از سر فراغ بال یا بیکاری یا الفاظ نامناسب دیگه می دونستن و در نوشته هاشون از الفاظی استفاده کرده بودن که نتونستم کامنتهاشون رو تایید کنم..


نتیجه: اول یک نمونه از کامت های هر گروه با جواب هایی که من دادم می ذارم...از دیروز هم شروع به خواندن وبلاگ های زنان خیانت کشیده کردم و ادامه می دم تا بتونم از دید اونها هم ماجرا رو ببینم...


خواهش: اگه دوستانی که این شرایط رو تجربه کردن وبلاگ هاشون رو بهم معرفی کنن یا اگه وبلاگ ندارن تجربشون رو بنویسن به من کمک بزرگی می کنن...از همه این دوستانی هم که تا الان اومدن ممنونم....ممنونم که اینجا میای و نظر می ذارین...وجه اصلی این رابطه های سه وجهی شما هستین...دونستن نظرات و راه حل هاتون می تونه بسیار راهگشا باشه....


تعجب: هیچ کامنتی از همسران دوم نداشتم...نظر اون ها رو راجع به اونچه نوشتم نمی دونم


کامنت: 

عسل عزىز 

ازم راهکار خواسته بودى. اولىن کارى که باىد بکنىم اىنه که دل به دل اىنجور زنان ندىم. باىد اىنقدر اىن کار در نظرشون بد باشه که لاقل نتونن به کسى بگن. 
باىد بدونن که با ىک زن هر جاىى فرقى ندارند. 
هونطور که گفتى همه وجدان ندارند. ولى اگه کار بدى کردند و ماها بى تفاوت ىا باملاحظه ازکنارشون رد بشىم. وجدانشون که بىدار نبست بنابراىن به کارشون ادامه مىدن. ا 
ه ما بى تفاوت نباشىم و فکر نکنىم که مرگ غقط مال همساىه است و سراغ ما نمىاد. هىچ کارى درست نمىشه. 
در مواردى که وجدانى وجود نداره فقط مىشه به زور متوسل شد. قانونهاى تنبىهى براى افراد خطاکار رو به همىن داىل وضع کردند. حالا که قانون از ما زنان حماىتى نمىکنه. خودمون باىد دست به کار بشىم. اگه ماها براى زنان دوم وبلاگ نوىس کامنت تشوىقى نگذارىم. دمشون رو مىگذارن روى کولشون و دىگه نمىنوىسن. 
اگه ما با دخترى که وقىحانه مىاد مىگه دوست شدن با مرد متاهل مد شده برخورد نکنىم. محاله ا ن عوض بشه. ماىىمکه باىد اىن پدىده رو اونقدر زشت نشون بدىم که کسى جرات نکنه در موردش حرف بزنه. باىد اىنجور زنان طرد بشن تا بفهمن ىک من ماست چقدر کره داره. 
شاىد فکر کنىد من زىادى تند مىرم ولى باور کن در مقابل افراد بى وجدان جز اىن راهى نىست.


پاسخ

عزیزم .... جان!

همه ی ما آدم های سالم و ایده الی نیستم! اگه برای من و شما انسانیت در هر رابطه ای حرف اول رو می زنه، برای همه اینطور نیست..
ممکنه پیشنهاد داشته یا نداشته، اما به دلایل مالی، ظاهری یا هرچیزی اینجوری انتخاب کرده..از دید من فرقی نمی کنه...منم دوست داشتم همسر ظاهر خوبی داشته باشه یا شرایط مالیش مناسب باشه..این صورت ماجراست..آنچه که تغییر نکرده اینه که چه تنها پیشنهادش بوده و چه بین پیشنهادهای دیگه بوده، اونه که انتخاب کرده...با بستن چشماش روی خیلی چیزها...

اگر درک این آدم عمقی به اندازه انسانیت داشت، چه ناچار بود و چه نبود این انتخاب رو نمی کرد.


فرض کن من دم این زن و گرفتم و از زندگی بیرونشون کردم...بعدش چی؟..چادر کمرم ببندم و راه بیفتم پشت شوهرم که مبادا در دام دیگری بیفته؟؟!!
زندگی متاهلی یه اعتماد پیوسته است..کسی که اجازه میده عامل سومی این اعتماد رو قیچی کنه و واردش بشه چی؟! میزان تقصیر اون چقدره؟؟کمتر از این زنان هست؟


عزیزم، این جور زن ها شکسته شده تر از اونی هستن که من و شما بتونیم بشکنیمشون...
آزرده تر از اونی هستن که من و شما بتونیم آزرده شون کنیم..
وجدانشون خواب نیست که...بیداره بیداره..اما فقط خودشون رو نگاه می کنه... یطرفه به قاضی میره....
برای خودشون دل می سوزونن و گریه می کنن...و اگه بگی زن اولی که وارد زندگیش شدی همینقدر ناراحته و گریه می کنه..میگه : تازه شده مثل من..اونم یکم بچهشه من چی میکشم....
بحث کردن با آدمی که اینجوری فکر می کنه به جایی نمی رسه دوستم..
بحث کردن با اونها فقط براتون سردرد میاره و یک دنیا تاسف از اینکه کاری از دستتون بر نیمیآید...

گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله ی توست
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است



---------------------------------------------------------------------------------------------------------

کامنت:

تو هیچی نمیفهمی تا سرت نیاد. خوشت میاد یکی ازین نیازمندا مطلقه بیاد سرت؟ هوت بشه. 

اگه شوهرت عاشق بشه خیلی بهتره چون عاشق شدن باز میگی عاشق شده اما سرت زنی رو بیاره که با پول خریده تازه ازتم زشت تر کج و کوله باشه. خاک تو سر همه عیاشا. اول طلاق بگیرن برن هر گوهی میخوان بخورن. 
تو حتما ی مطلقه ای که از صنفت دفاع میکنی. میدونم تایید نمیشه ولی بدون مردم خر نیستن اگه تو خری


پاسخ: 

.....، دوست عزیزم
متاسفم که متن من احساساتت رو جریحه دار کرد ...
حق با شماست..به اندازه ی کسی که توی این درد بوده من نمی فهمم..
عزیزز دلم...حرف من این بود این این نوع زن ها، معلول بسیاری از شرایط هستن که اگه اون شرایط رو بوجود نیاریم، این لغزش ها هم اگر متوقف نشه اما حتما کمتر میشه...

امکان این لغزش برای زنان مطلقه یا بیوه بسیار بیشتر هست..چون اینا آسیب دیدن..و این آسیب گاهی اونقدر زیاده که از اینکه به دیگری آسیب بزنن ناراحت نمی شن...

خواهش می کنم از آرشیو مجموعه "زنان دوم از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیکترند" توی همین وبلاگ بخون...
وقتی زنان دومی که خودشون رو قربانی می دونن و توی وبلاگش نقش یه قربانی رو ایفا می کنن نقد می کنم، به خاطر همین موضوع هست..به خاطر اینه که این طرز تفکر منجر میشه به انواع دلیل ها و سفسطه ها برای توجیه کا ری که کردن...
اگر بشه فقط به یکیشون..به یکیشون بفهمونی که نه اونها قربانین و نه جامعه حیات وحش، اگه فقط یکیشون بفهمه که هرچقدر هم گرسنه هستیم  نباید همدیگر و بخوریم، اونوقت شاید بشه راجع به بقیه مسائل باهاشئن حرف زد...

وجه دوم این مسئله همسران خودمون هستن...وقتی شما میگی اول طلاق بگیرن بعد برن هرکاری خواستن بکنن، یعنی می دونی که اونها هم مقصرن...می دونی که یه وجه تقصیر هم با اونهاست..

وجه سوم هم ما هستیم عزیزم...من و شما که خودمون توی جمعمون همه ی این زنها رو به یه چشم میبینیم: خطر!
می دونم که پتانسیل لغزششون بیشتر از یه زن شوهر داره اما این لزوما نه به این معنی هست که هیچ زن متاهلی خطایی از این نوع نمی کنه و نه به این معنی که هرکدام از این زنها خطاکار خواهند بود..

در آخر یه خواهش: میشه اگه تجربه ای داری یا از نزدیک شاهد بودی برام بنویسی..چیزی که برام مهمه نحوه برخور زنان اول با این زنان و همسرشون بعد از فهمیدن مسئله هست..اگه وبلاگ داری میام و می خونم و اگه نداری متن رو برام بفرست من توی همین وبلاگ می ذارم.ممنون

نظرات 4 + ارسال نظر
راحله جمعه 17 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:21 ب.ظ

این که جامعه با زن مطلقه بد برخورد می کند دروغ محض است اینها یک سری زن مفت خور هستند که نمی خواهند با تلاش به چیزی برسندو از بدنشان برای زندگی استفاده میکنند.
اگرنه چند سال پیش تو برنامه هزارن را نرفته زن مطلقه ای نشان داد که بعد از طلاق شرکتی را تاسیس کزده بود و حدود صد نفر استخدام کرده بود اتفاقا آن خانم زیبا و خوش اندام هم بود.
جامعه با زن مطلقه ای که با اقتدار و محجوب برخورد می کند هیچ کاری ندارد.
مگر زنی که حلقه تو دستش دارد اما صد نفر براش تو خیابان بوق می زنند را تا حالا ندیدیم . رفتار و شخصیت یک زن باعث می شود یک مرد جسارت ورود به حریم آن زن را پیدا کند وبس.

دوست عزیزم
راحله جان
منم اون برنامه رو دیدم و بسیار هم لذت بردم و هم افتخار کردم...ولی عزیزم، ما نباید همه رو با خودمون قیاس کنیم...
باور کن آدم ها ضعیف خصوصا وقتی امیدشون رو از دست می دن یا قدرت ادراکشون خیلی ضعیف میشه یا از تمام توانایی ها شون برای توجیه موقعیتشون استفاده می کنن...

انتقادی که به حسنابانو و زنانی که شبیه اون هستم داشتم به خاطر همین موضوع بود...
حسنا زن باهوشیه..خیلی بیشتر از سطح یک زن معمولی..زیرکه و صبور...اما از همه از این ها فقط در جهت منافع خودش حتی به قیمت زیرپاگذاشتن دیگران استفاده می کنه...او از آن دسته زن هایی هست که وجدانش بیداره اما دچار دگردیستی شده!!
فقط به روبرو نگاه می کنه و نمی بینه برای آنچه اکنون به دست آورده یا برای آنچه برای بدست آوردن در آینده برنامه ریزی می کنه روی چه چیزهایی در پشت سر پاگذاشته...

در مورد زنان مطلقه حق با شماست عزیزم...رفتار ما اولین و مهمترین تاثیر رو در نوع نگرش هایی میذاره که از جامعه دریافت می کنیم...اما دوست عزیزم، اینکه ما با رفتارمون خودمون رو برای اطرافیانمون تعریف کنیم و بازخورد مثبت بگیریم نیاز به قدری زمان داره...توی این مدت، پیش فرض افراد نسبت به زنان تنها همانی هست که گفتم...

اما شما درست میگین...خود این زنان می تونن با رفتارشون نگاه های اطرافیان رو به خودشون تغییر بدن.

ممنونم که به نوشته هام فکر میکنی و نکاتی رو میگه که من جا انداخته بودم

** شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:50 ق.ظ

عسل عزیز سلام اکثر مواقع خوشحال میشم که ادمها میدونند معنی خیانت چیه ولی این یعنی حداقل به تعداد این دونستنها خیانت دیده شده واین جزءفجایع دنیاست چون لحظه لحظه اش رو حس کردم گاهی با خوندن این جور نوشته ها درد عجیبی توی قلبم حس میکنم چون شنیدن کی بود مانند دیدن ودیدن کی بود مانند بودن

دوست خوبم..
نمی دونم نوشته های من به زنان مثل شما احساس همدردی و همفکری میده و این خوشاینده یا برایتان یادآور غمی هست این ناخوشایند...؟!

کاش تو هم از تجربه ات می نوشتی...مدتی است وبلاگ زنان خیانت دیده رو می خونم..مشاورهای خوبی برای هم هستند..گاهی توصیه ای مفیدی برای هم دارند...

ولی من هنوز گنگم...هنوز نمی دونم چی باید بگم ..
اگر خوندن اینجا آرومت می کنه مطمئن باش نوشتن دردهات هم آرومت می کنه...
هر وقع توی کامنت هام می بینمت خوشحال می شم چون تمام انگیزه من برای نوشتن به خاطر هم ذات پنداریم با زنانی مثل شما بود...

چون بی نام کامنت می ذاری من اسمت رو گذاشتم زربانو!!

** شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:31 ب.ظ

سلام عسل خانم اینجا یه چیزی نوشته بودم پس کوش

سلام زربانو!!
الان تایید کردم عزیزم!

وب کودک خلاق فردا چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:09 ق.ظ

سلام فکر کنم این اولین و آخرین ملاقاتم از وبت باشه.
می دونی چرا؟خیلی کلماتت درشته و برام قابل هضم نیست.کاش راحتتر می نوشتی.جملاتت برای منی که لیسانسم و مطالعات زیاد دارم سنگینه.ولی سرت شلوغه ها.
موفق باشی

سلام دوست خوبم
من وقتی اینجا میام می نویسم اصلا به کلمه و جمله فکر نمی کنم...گاه حتی ویرایش هم نمی کنم...هرچی به ذهنم میرسه می نویسم...
ببخشید اگه کلماتم درشته!..اما باور کن فی البداهه هست...
سعی می کنم از این به بعد از کلمات ساده تر استفاده کنم یا اگه نشد توی ویرایش توضیح بدم...
ممنونم که به اینجا سر زدی و ممنونم که حرف هاتو گفتی
من از شنیدن ایراداتم به همون اندازه خوشحال می شم که از شنیدن محاسنم!
اینکه سرم شلوغه رو نفهمیدم!!چرا؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد