زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد
زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

روزمرگی

به شیرینی تلخ ترین لحظات و به تلخی شیرین ترین روزها

نم یدونم آخرین پست و کی نوشتم...نمی دونم چند دوهفته هست که ننوشتم یا بیشتر...اما اینقدر تو این 2-3 هفته اتفاقات زیادی افتاده که از ثبتش توی ذهنمم هم عاجزم چه برسه به یادآوری و نوشتن درباره همشون...


اول از همه معذرت می خوام که جواب نظرات و ندادم....

خبرهای خوب و اول بدم:

جلسه دفاع پروپوزال عـــــــــــــــــــالی بود...خودمم انتظار نداشتم دیگه تا این حد خوب پیش بره...دکتر گلاب... که دیگه خفن ترین فرد توی گرایش منه و یه چورایی پدر این گرایش محسوب میشه به عنوان داور تو جلسه بود و خیلی با دید مثبت و جملات امید دنده راجع به موضوع صجبت کرد...آحر پروژه هم تلفن یکی از دانشجوهاش و بهم داد که گفت تازگی از دانشگاه ایلنویز دکتری گرفته و برگشته و موضوع دکتریش شبیه من بوده اما به جای زلزله روی باد کار کرده و گفت اگه با هم کار کنید کامبینیشن خوبی میشید توی این گرایش...استاد راهنما و مشاورم هم داشتن بال درمیاوردن!!!!!

اون یکی داور هم که کلا شوت بود...توی عنوان من کلمه بهینه سازی (optimization) هست، اونوقت این هی می گفت مگه چیزی به نام "بهترین" توی فرم بناهای بلند داریم که تو هی میگی می خوام بهینه سازی کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!یعنی کلا جلسه در سکوت عمیقی فرو رفت!!!هیچکس نمی دونست آخه کسی فرق "بهینه سازی" و "بهترین سازی" رو نمی دونه آخه تو جلسه دفاع دکتری چیکار میکنه عــــــــــــــــایا؟؟!!!

  

اما امان از داورهای خودی!!!شاعر میگه " که با من هرچه کرد آن آشنا کرد"!!!!!خانم دکتر زی زی که نماد یک جاندار بی جان هست!!!!یعنی کلا توی کلاسش 2 ساعت یه ریز با پایین ترین تن صدای ممکن حرف می زنه بدون اینکه ذره ای میمیک صورتش تغییر کنه!!انگار یه دیوار بسیار باریک و لاغر و قد بلند با یه مقنه ی رنگی بلند تا حدو کمرش و یه مانتو به همون رنگ تا قوزک پا!!!اینقدر مانتوهاش بلند و گشاده که نم دونم شلوار اصلا می پوشه یا نه!!!!!!!!

تو چشم های من زل زد و

 گفت: با توجه به اینکه شما موضوع طراحی پارامتریک و انتخاب کردید پس وارد حوزه هوش مصنوعی هم میشین؟؟؟!!!من گفتم: فکر نکنم..ما فقط از نرم افزارهای این حوزه استفاده می کنیم!

گفت: با توجه به اینکه از نرم افزارهای حوزه طراحی پارامتریک استفاده می کنید وارد حوزه هوش مصنوعی هم میشین؟؟

گفتم: ضرورتی نداره خانم دکتر!!..ما اصولمون همون اصول طراحی رشته خودمون هست..اون نرم افزارهایی که نام بردم فقط برای تفسیر و ارزیابی پروژه استفاده می شن.

گفت: با توجه به اینکه از اون نرم افزارهای نام بره برای تفسیر و ارزیابی پروژه استفاده می کنید آیا وارد حوزه هوش مصنوعی هم میشین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!


زیرچشمی به استادم نگاه کردم دیدم داره میگه قبول کن!!!!ولی آخه من این خانم دکتر و از دوره ارشد باهاش درس دارم...اگه بگم آره تا آخر رساله تو هر جلسه گزارشش دنبال بحث های هوش مصنوعی می گرده!!!!

منم دیدم دیگه بهتره بدون وابستگی های جناحی و مستقل عمل کنم!!!در حالیکه سعی می کردم چشمم تو چشم استاد راهنما نیفته گفتم: با توجه به روندی که الان برای پروژه تعریف کردم خیر توی این حوزه وارد نمیشم اما اگه توی مراحل پیشرفت اساتید و داوران محترم لازم ببینن، درباره اون حوزه هم تحقیق می کنم!!!!


یعنی چنان نیش استادها و داورها و دانشجوهای حاضر در جلسه تا بناگوش باز بود که می خواستم اشاره کنم حالا بذارید بعدا شادیتون و ابراز کنید!!!الان یه کم جدی باشید جلسه ابهت بگیره به خودش!!!

یکی از دوستام بعد از جلسه گفت وقتی خانم دکتر سوالش و برای بار دوم مطرح کرده یکی از بچه ها از تو جمعیت گفته "عروس رفته گل بچینه"!!!!واسه همین همه نیشون باز بود


خلاصه، آخر جلسه دکتر گلاب... گفت این پروژه خیلی دشواری در حوزه رشته شما هست و حتما اساتید شما تشخیص دادن که شما توانایی های ویژه ای دارین که اجازه دادن همچین پروژه ای تعریف کنید و ما در ایران چون هم متخصصان این حوزه رو کم داریم و هم دروس پیش نیازی که برای کار توی این حوزه مورد نیاز هست در دانشکده شما تدریس نمیشه، واسه همین کمتر اجازه می دیم دانشجوها تو این زمینه تز یا رساله تعریف کنن!!!این حرف ها رو که می زد تو مغز من فقط یه جور تعریف می شد: فرصت مطالعاتی...فرصت مطالعاتی...فرصت مطالعاتی!!!!!!!!!


بعد هم استاد راهنمای ذوق زده ام سررشته سخن و در دست گرفت و از محاسن و توانایی ها ما داد سخن داد که ایشون دانشجوی استعداد درخشان ما هست و خوش فکر و نو آوره و از این حرفا!!!منم با دقت  به حرف هاش گوش می کردم و فکر می کردم که کی بود 3-4 ماه پیش رفتم پیشش و عنوان رساله ام گفتم و برق از کله اش پرید که حاشا و کلا این عنوان عملی نیست و نمی توانید و نمی شود!!


در هر حال!! جلسه ای که ساعت 5 آغاز شده بود ساعت 7:30 شب به پایان رسید و من چنان روی صندلی آتلیه ولو شده بودم که انگار از زیر مشت و لگد بیرون اومده بودم!!!!بچه ها هم یکی یکی میومدن و دستی بر شانه ما می زدنند و تقبل الله می گفتن!!!!!!


از دانشگاه مستقیم اومدم خونه و تا ساعت 2 به مطالعه دروس پرداختم برای امتحان جامع فردا صبح!!!

صبح 7 بییدار شدم و 7/30 رفتم دانشگاه میبینم حتی مسئول آموزش هم نیست!!به مدیرگروه میگم مگه امروز امتحان جامع نیست ساعت 8؟؟میگه مگه اطلاعیه رو ندیدی؟؟امتحان ساعت 8/30 هست!!!!

با همین افاضات ساعت 8/30 بچه ها اومدن ساعت 9 مدیر آموزش اومده و تا برگه ها رو کپی کنه به حمدالله ساعت 10/15 دقیقه امتحان آغاز شد با سوالاتی به غــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــت جذاب!!!!

 فرق حکمت و فلسه چیست؟؟؟آثار برگرفته از هریک را در رشته خود توضیح دهید!!!

 فرق زیبایی و جمال چیست؟؟توضیح دهید؟؟!!!بازتاب های آن در رشته خود را با نام و سال و تاریخ شرح دهید.

 نمودهای عدل در طراحی چیست؟بازتاب مفهوم عدل در رشته شما چیست؟؟؟با ذکر مثال از بنا توضیح دهید!!

  گرایش های معاصر در رشته خود را با نام بنا و طراح توضیح دهید.


یعنی الان اگه سوال آخر نبود شما فکر می کردین رشته من چی می تونه باشه عایا؟؟!!!!

 و در آخر سوالات هم توضیح داده که هر سوال رو بیشتر از دو صفحه A4 توضیح ندید!!!

من تمامی سوالات رو در 2/5 صفحه توضیح دادم!!!!والا به خدا آخه اینا چیه؟؟؟من کیم؟؟؟اینجا کجاست؟؟؟!!!


این از اتفاقات خوب...حالا برم نظرات و جواب بدم بعد میان بقیه رو میگم

نظرات 5 + ارسال نظر
پدرام شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:46 ب.ظ

به به می بینم که بوی بهار نارنج دوباره از این وبلاگ به مشام میرسه

خب تبریک میگم خانم دکتر دیگه واجب شد خوانندگان وبلاگتون رو به یه آب هویج مهمون کنید

فرصت مطالعاتی در دانشگاه ایلنویز امریکا شما را میخواند

مچکرم

شما که حتما دعوتید

بنفشه شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:47 ب.ظ

چقــــــــــــــــــــــــــــــــــدر طولانیه!!! نمیشه حضوری آب هویج بدی تعریف کنی!!!!!!

چرا نمیشه!!!تعریفش با من آب هویجش با تو!

آسمانه شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 06:40 ب.ظ http://asemaneh2007.blogfa.com

سلااااااااام رسیدن بخیر
میبینم که شیر شیر اومدی خداروشکر که همه چیز رو به خوبی پیش بردی اگه تهران بودم آب هویج میخواستم
سوالات امتحانتون اوج هنرمندی و خلاقیت استادتون رو نشون میده

سلااااام!!بعـــــــــــــله!!!

شما هر وقت بیای تهران یه آب هویج از ما طلب داری

می خوای جوابای خودمم بنویسم تا اوج هنرمندی و خلاقیت من و هم ببینی؟!!

بنفشه پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 07:51 ب.ظ

کجااااااااااااائی پس؟ باز چه نقشه ای واسه قوم شوهر داری میکشی؟!! بیا اینجا دیگه! ولشون کن گناه دارن! بذار به درد خودشون بمیرن! انقدر نقشه نکش واسشون!
کشــــش شدیــــد لــــــــــپ تا مرزه کبودی!


بار آخرت باشه دست به لپ من میزنــــــــــــــــــــــــــــِآخ خ خ خ خ خ دردم گرفت

بنفشه جمعه 9 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 07:47 ب.ظ

زنده ای؟!! اگه زنده ای دست چپتو بیار بالا! اینجوری! /O

/0

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد