زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد
زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

روزمرگی

من آمــــــــــــــــده ام وای وای من آمـــــــــــــــــده ام!!

من به آغوش وطن بازگشتممممممممممممممممممممممممممم!!اینجا هیچ آیکون مناسبی برای حال اکنونم ندارد...مسئولین سایت لطفا یه اسمایلی طراحی که رقص و پایکوبی در اندام تحتانی رو نشون بده


واقعا دیگه احساس می کردم دارم خفه میشم!!!دلم می خواست سرم و توی اگزوز ماشین ها بکنم بو بکشم تا هوای وطن و یادم بندازه...خوشا تهران و وضع بی مثالش    خداوندا دور نگه دار فامیل را ازش!!


دیشب با ایرلاین قشم ایر پرواز داشتیم...توی بلیط زده بود ساعت پرواز 22:30..ساعت 4 آزانس زنگ زده میگه ساعت پرواز شده 22:15!! همسر همیشه نگران بنده هم ساعت 19 اومده خونه مامانم اینا با ساک میگه عسل آماده ای بریم؟!!!!خدا رو شکر که دادش عزیزم در صحنه حضور داشت و ضمن دعوت ایشون به صبر و آرامش! برای ایشان از درگاه خداوند شفای عاجل طلب کرد و ساعت  15: 21 از خونه بیرون اومدیم..رسیدیم فرودگاه دیدیم روی کانتر زده پرواز تهران ساعت 22:00!!!یعنی نیم ساعت زودتر از اونچه که توی بلیط نوشته بود و ربع ساعت زودتر از اونچه که آژانس گفته بود!!!واقعا عایــــــــــــــــــــــــــا کسی در عمر مبارک و انشالاء بلند مدت خود تاحالا همچین چیزی دیده بود؟؟؟؟؟؟پروازی در ایران به جای تاخیر زودکرد داشته باشه؟؟؟؟؟!!....یعنی قیافه من که به همراه دادش جان 2 ساعت داشتیم آقای همسر رو مورد عنایت قرار می دادیم که همش نگرانه و اصلا نمی تونه ریلکس باشه و لذت ببره


خلاصه اگر چندقیقه دیرتر رسیده بودیم من هنوز در اسارت به سر می بردم!!!



و اما قسمت های خاله زنکی که بنفشه خیلی دوست داره!!!!:

دایی جان ما بعد از 42 سال تشریف آوردن ایران و این دلیل 2 هفته بازگشت من به زادگاه بود...اما خوب درک این موضوع واسه خاندان شوهر سخته!به هر حال موضوع خیلی پیچیده است و شماها  جزء نوابغ هستین که می فهمین...از دیدگاه خانواده همسر، ما باید به محض مراجعت به زادگاه مستقیم از فرودگاه با لباس سفید به منزل ایشان و پس از پایان سفر مستقیم از منزل ایشان با کفن به فرودگاه مراجعت کنیم!!

از اونطرف هم در منزل ما و خاله ها و دایی ها هر روز و هر شب مجالس جشن و پایکوبی  برگزار می شد خوب شما بودین چکار می کردین؟!!بله دوست عزیز...با خود شما هستم!!

آره می دونم...شما انسان های محترمی هستید که هیچ چیز براتون مهمتر از احترام گذاشتن به خانواده ی شوهر نیست اما از اونجا که من بسیار چشم سفید و قدرناشناسم مستقیما با لباس سفید به خانه ی پدریمان رفتیم و دیروز بازهم با لباس سفید از خانه پدریمان به فرودگاه مراجعت کردیم(مسئولین لطفا همون اسمایلی که در ابتدای مطلب ذکر کردم  یه دونه هم اینجا بذارن)

البته خانواده همسر هم از خجالت ما بیرون اومدن و به روشی که قبلا برای یکی از دوستان توضیح دادم هربار که اونجا می رفتیم ما رو خفت می کردن ولی من اینقدر دایی جون دایی جون می کردم که حالشون بد می شد دیگه نمی خواستن ریختمو ببینن!!!


این از بستر اصلی ماجرا...اما جریان های خاله زنکی از 2 هفته قبل از مراجعت ما به زادگاه شروع شد...واسه توضیح ماجرا مجبورم جزئیاتی رو بگم که باید پست رمزی بشه...بنفشه که رمز داره! واسه رها و دوستانی که وبلاگ دار هم اینجا ایمیل بذارن رمز می دم....فقط تو فکرم واسه آقا پـــــــــــــــــــــــــدرام!!عایــــــــــــــــا وبلاگ خود را رونمایی می کنی؟!!

نظرات 8 + ارسال نظر
پدرام یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 02:34 ب.ظ

در مورد بخش اول
همین شماها هستید که نمیگذارید کشور پیش رفته کنه
حالا هم که تغییری تو اوضاع پیش آمده و میخواهند یک کشور پیشرو ایجاد کنند و پرواز هواپیماها از زمان سبقت بگیره، افرادی دگم و کهنه پرست نمیگذارند

همسرجان یه چیزی میدونه دیگه ، شما گوش کن به حرف هاش
در کل خیلی شانس آوردید که هواپیما نپریده بود، همسرجان را میشد یه کاریش کرد ولی کی میتونست پاسخگوی خانواده آقای همسر باشه

در مورد بخش دوم
فعلا ترجیح میدهم سکوت کنم

پ.ن: باتوجه به اینکه من اهل این حرفهای خاله زنک بازی نیستم پس نگران رمز برای من نباشید

از طلا بودن پشیمان گشته ایم
مرحمت فر موده ما را مس کنید!!
پروازها به موقع خودشون بپرن..نمی خواد اینقدر ترقی کنن!!

خانواده همسر رو خوب اومدی واقعا بهش فکر نکرده بودم
ج.پ.ن.آقا اگه دوست ناباب باشه و زغالشم باب باشه، همه اهل همه چی هستن

رها یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:24 ب.ظ http://khoshbakhtkhan.blogfa.com


اسمایلی رقص در اندام تحتانی
من الان دارم از شدت فضولی می میرم
پ.ن: میشه رمز منو خصوصی برام بذاری وبلاگم؟ آخه من یه جی میل دارم اونم به اسم و فامیل واقعیمه

لطفا نمیر دوستم!!فعلا وبلاگت باز نمیشه...همینکه باز شد می ذارم واست رمزو

رها یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:30 ب.ظ http://khoshbakhtkhan.blogfa.com

خواهرشوهر بزرگه ی ما که در شهر دور زندگی میکنه هر وقت میاد رشت و یه دو هفته ای با شوهر و بچه هاش می مونه سیستمش اینه که 48 ساعت همه خونه مادرشوهر، 48 ساعت همه خونه مادرزن و باقی رو هر کی پیش مامان و بابای خودش! و بچه هام بسته به علاقه و میلشون بین خونه مامان بزرگها در رفت و آمدن! اینقده خوبه اینجوری

به این میگن خانواده لیبرال-دموکرات!!
توی خانواده همسر بنده هنوز انقلاب هم نشده!!حکومت کاملا شاهنشاهیه!!!
پدرشوهر من سوارکاری می کنه..دوست داره وقتی می ره تمرین یکی همراش بره تماشا کنه و واسش هورا بکشه!!!یه بار که قرار بود همه خانواده همسر بریم واسشون پایکوبی کنیم، مادرشوهر مریض شد و گفت نمیاد...منم گفتم بدون مادرشوهر نمیام..جاری هم که من اگه خودم و با بندکفش دار بزنم اونم همین کار رو میکنه گفت نمیاد...پدرشوهر رو کرد به پسرهاش گفت شما هم مثل زن هاتون خوشتون نمیاد بدون مامانتون با من بیاید؟!!!
هیچی دیگه!!اینقدر قیافه و لحن کلام با ابهت و تکان دهنده بود که همه ما گریبان دریدیم و سوار ماشین شدیم و سر به پیست اسب سواری نهادیم!!

پدرام یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:06 ب.ظ

یعنی الان من دیگه از دست رفتم؟


واسه رو نمایی وبلاگت زیرلفطی می خوای؟؟!!

بنفشه یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:58 ب.ظ

منو خاله زنک بازی؟!!!!!!!!!!!!!
رمز یادم نمیاد چرا!
اولین باره میشنوم پرواز زودکرد داره والااااااااااااا!!!!
اون تیکه آخر که به پدرام رمزو نمیدی از همه جاش جذاب تر بود!
یه کم هوای خانواده شوهرتو داشته باش قدرشونو بدون رو سرت حلوا حلواشون کن! گفتم حلوا حلوا، من یه بار به عنصر ذکوری نه گفتم برگشت بهم گفت تو باید از خدات باشه تو باید منو رو سرت حلوا حلوا کنی!!!!!! منم مثل بز فقط بهش خیره نگاه کردم! پایان!

فکر کنی یادت میاد!
بیرون مون بقیه رو کشته درونمون خودمونو!!!والا انســــــانیت و صــــــــــداقت نه به سواد هست نه به جایگاه اجتماعی...

وا؟؟عناصر ذکور معمولا از این اصطلاحات استفاده نمی کنن...طرف یه کم خاله بوده!!
حالا چرا نه میگی تو؟!!بابا از همین ها واسه دست گرمی استفاده کن تا برسی به اصلی

شیرین امیری یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:26 ب.ظ

عسل عزیزم
میبینم که حسابی خوش میگذره..
ایام به کام

سلام شیرین جان
ممنونم عزیزم...رمز رو برات خصوصی توی همون پست ثابتت گذاشتم...ممنونم که اینجا میای دوست خوبم

سآرا امیری دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:54 ق.ظ

منم رمز می خوام:'(:'(

وبلاک نداری؟

بنفشه دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1392 ساعت 05:58 ب.ظ

هرچی فکر میکنم رمز یادم نمیاد!

خصوصی داری!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد