زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد
زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

روزمرگی

تعدیل؟؟ یا تطبیق؟؟ یا تحدید؟؟

جواب من: هر سه امکان پذیر است به شرطی که منوط به هدف باشه...هدف از تعدیل؟ ؟هدف از تطبیبق؟؟هدف از تحدید؟؟

  

توی ریاضی، وقتی می خوایم جواب یه تابع رو پیدا کنیم اولین چیزی که لازم داریم "دامنه تغییرات" و"بازه متغییر" هست...یعنی ما باید ابتدا و انتهای تغییرات رو بدونیم...حتی وقتی بازه رو فهمیدیم باید ببینیم که این بازه تو چه دامنه ای قراره تعریف بشه؟ اعداد حقیقی؟ اعداد حسابی؟ اعداد طبیعی؟ اعداد زوج و یا فرد؟...


بازه تغیراتی که از من انتظار میره داشته باشم تعریفش "همسرخوب بودن" و هدفش "حفظ زندگی زناشویی" هست. ..این دوتا کلمه برای من شبیه پتک شده...من و مظطرب میکنه..عصبانی میکنه..گیج می کنه...گم می کنه...تازه دامنه اش هم معلوم نیست...معلوم نیست چقدر و تا کجا باید از اهدافم کوتاه بیام...از اون بدتر اینکه قرار نیست همسرم بابت این تغییر و تعدیل و محدود کردن ها قدرشناس و سپاسگذار باشه....قراره من به جای یه کار حرفه ای یه کار پارت تایم و کوچیک بگیرم...بیشتر وقتم و خونه باشم، بچه دار بشم ...سعی کنم همیشه شاد و خوشحال و پر انرژی باشم تا همسرم احساس کنه زن و زندگی خوبی داره...و اگه بگم همه اون چیزهایی که اون داره سعی می کنه حداقلش و برام فراهم کنه من خودم به تنهایی می تونم حداکثرش و داشته باشم...واویلااااا...یه زن گستاخ و پرخاشگر که مردش رو می رنجونه ...غرورش و می شکنه و ذره ای سیاست زنانگی برای حفظ زندگی زناشوییش نداره......رضایت من؟؟...اینکه همسرت حاضره مسئولیت همه هزینه های خونه رو قبول کنه و به تو میگه تو فقط به بچه داشتن و خوشحال بودن فکر کن نهاااااایت رضایت و دلخوشیه...اگر تو رو خوشحال نمی کنه واسه این که تو زن ناسپاس و قدرنشناسی هستی....میبینید...چقدر صورت مسئله ساده و چقدرر من آدم بدیم؟؟؟!!...ولی میدونید زیر پوست این صورت مسئله ساده چیه؟؟.....علت اصلی عدم رضایت من از  اینکه همسر من میگه همه هزینه های خونه و بچه رو تقبل می کنه اینه که هزینه کردن ایشون بر اساس صلاحدید خودشه و نه رضایت من! مثلا ایشون معتقده که بنده ماهی 500-600 تومن بیشتر نیاز ندارم و اگر بیستر درخواست کنم از ولخرجی و عدم مدیریتم هست....و اگه من میگم من اگه برم سر کار حداقل 5 برابر این مبلغ رو درمیارم میگه اینم از خودخواهیته که حاضر نیستی از رفاهت کم کنی عوضش یه شوهر و بچه ی خوشحال داشته باشی!!


مگه من در 7 -8 سال گذشته "همسر خوبی نبودم" ؟مگه "زندگی زناشویی "نداشتم؟


همسر: تو فکر می کنی همینجور باید در راه مجادله و پیشرفت باشی و منم سرم و بندازم پایین عین بز فقط تشویق کنم.

من: بز؟؟تمام 7-8 سال گذشته که تو درس می خونی و من تشویقت می کردم من بز بودم؟


همسر: تو خودت هم داشتی درس می خوندی..

من: پس تو فقط زمانی مشوق هستی که تو شرایط برابر باشیم؟؟..اگر شرایط تغییر کنه منم باید به خواست تو تغییر کنم؟؟


همسر: بله...صدرصد...اصول زندگی زناشویی اینه.

من: 50 درصد این زندگی زناشویی منم...اگر تو بخوایی که شرایط تغییر کنه و من بخوام شبیه گذشته ادامه پیدا کنه کدوم محق ایم که خواسته مون و تحمیل کنیم؟؟


همسر: اونی که خرج خونه رو در میاره!

من : من برم سرکار میدونی که می تونم به اندازه تو دربیارم...اونوقت چی؟


همسر: اونوقت دیگه حق نداری بگی من دلم می خواست 4 تا بچه داشتیم و زندگیم فلان بود و بیسال بود...اونوقت خودت خواستی که شبیه دو تا هم خونه باشیم نه زن و شوهر!

من : چرا وقتی می خواستی ارشد بخونی و من و تو فشار گذاشته بودی که منم ادامه تحصیل بدم پس همسر خوبی بودم؟؟چرا وقتی هردو دانشجوی دکتری بودیم و پارت تایم کار می کردیم همسر خوبی بودم؟؟الان چی تغییر کرده که نیستم؟؟


همسر: شرایط زندگی..خودت میگی که اون موقع من دانشجو بودم...الان شاغلم و درآمد دارم و می تونم زندگیم و بدون کمک تو اداره کنم...الان دار م بهت میگم شرایط تغییر کرده و تو هم بهتره به جای دست و پا زدن و هی بالا بالا پریدن و هی مطالعات علمی کردن، تغییر شرایط رو بپذیری و زودتر دفاع کنی...من الان درآمد اونقدری هست که بتونیم بچه دار بشیم...مگه تو همین و نمی خواستی؟ بشین تو خونه با بچه ات عشق کن..این خوب نیست؟؟؟

من: نه..خوب نیست...حوصله ادامه بحث و هم ندارم............


.......................................................................................................................................................................ناتمام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد