زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد
زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

روزمرگی

از حاشیه تا متن

من به حال این کسایی که با همه جور و همه سطح آدم دوست می شن و معاشرت می کنن و می گن و می خندن غبطه می خورم!!

من واقعا نمی تونم با آدم هایی که با خودم خیلی متفاوت باشن معاشرت کنم...حتی اون کسایی که اذعان دارم خیلی آدم های خوب و دوست داشتنی هستن، ولی حداکثر 1-2 ساعت می تونم تحملشون کنم..بعدش دیگه یا حوصله ام سر می ره یا اونقدر واسه تظاهر به شادی و بگو و بخند انرژی صرف کردم که خسته میشم و دلم می خواد فرار کنم..

کلن هرچی تا چندسال پیش دلم می خواست دور و برم شلوغ باشه، چند وقتیه دلم میخواد دور و برم خلوت باشه....دلم می خواد دور و برم یه نفر باشه اما اون یه نفر کسی باشه که از معاشرت و مصاحبت باهاش لذت می برم و اصلن لازم نیست زور بزنم تا بخندم یا حوصله ام سر بره ولی لبخند بزنم.

آخرین باری که پری و شوهرش و دیدم یکم بحث پزشک ها و سریال در حاشیه بالا گرفت و فکر کنم اونا تقریبا قهر کردم و منم اصلن حوصله منت کشی ندارم...یعنی سختر از اونی که بفهمی مقصری و بخوای اشتباهت و از دل یه نفر در بیاری، وقتیه که می دونی تقصیر از تو نیست، تقصیر از کم فهمی و کم دانی دوستت، اما چون م یدونی اونم دست خودش نیست و همینقدر می فهمه! مجبور باشی نقش مقصر و بازی کنی و نازش و بکشی!!


بعدن نوشت: این نوشته یکم لحنش تند شده..خواستم یه تغییراتی توش بدم اما فکر کردم حداقل اینجا دیگه بذار خودم باشم..اساسا توهین به هیچ صنف و تخصص و فردی رو نمی پسندم و اگر بخشی از متن رو نپسندیدین خواهش می کنم به حساب تفاوت ها شخصیتی و فکری نویسنده با خودتون بذارین!

  

 

 

هر رشته و تخصص و صنفی، یک سری مشکلات درونی داره و یک سری مشکلات بیرونی...به همین خاطر هم هر موضوعی هم نیاز به نقد داخلی داره و هم نقد بیرونی..

اینکه تناسب دستمزد و میزان زحمت پزشکان درست نیست و اینکه بعد از گذروندن درس های سخت و کیشیک های طولانی تو شهرستان های دور و بی امکانات باید برن و حقوقشون عقب می اوفته و پارتی بازی میشه و ...همه اینها نقد های داخلیه که نه فقط در رشته پزشکی، بلکه تو همه رشته ها در سطح خودش وجود داره..

اما اینکه اخلاق پزشکی- که هیچی حتی اخلاق انسانی- در اکثر موارد تو برحورد با بیماران رعایت نمیشه، اینکه بسیاری از پزشکان از اشتباهات حرفه ای خودشون به خاطر ناآگاهی بیماران فرار می کنن، اینکه دستمزدها و حق ویزیت ها رو به دلبخواه خودشون تعریف می کنن...اینا همه نقد خارجی هست که بازم تو بقیه رشته ها وجود داره...


حالا...پزشکان عزیزی که به سریال درحاشیه انتقاد می کنن، این دوتا جنبه نقد و با هم قاطی می کنن یا برای توجیه انتقادات خارجی، از انتقادات داخلی توجیه میارن و استدلال های درخشان از توش بیرون میارن که آدم انگشت به دهن می مونه...

اینکه دستمزد پزشکان با زحمتشون تناسب نداره، مشکل از جای دیگه ای هست و اعتراض باید به کس دیگه ای بشه..دلیل این نمیشه که مزد زحماتشون و به دلخواه تعریف کنن و از مردم انتظار پاسخگویی و جبران داشته باشن!! اینکه کشیک دادن و شب بیداری از سختی های شغل پزشکی هست و در کشورهای پیشرفته کشیک ها 12 ساعته هست و اینجا 24 ساعته مشکل از جای دیگه هست و زورشون و باید برای اعتراض به وزارت بهداشت بذارن؛ دلیل نمیشه که مقابل مریض هایی که نصف شب میان بیمارستان بی اعصاب و بیحوصله باشن..


البته که همه ما انسانیم و میزان صبر و تحملمون هم تابعی از توانایی های انسانی هست. منم شب بیداری برام سخته و امکان نداره وقتی با هزارتا مشکل حانوادگ یو اجتماعی دارم دست و پنجه نرم می کنم ساعت 3 نصفه شب از خواب بیدارم کنی سر حال باشم... اما دوست عزیز، شما وقتی میرفتی رشته پزشکی، عایا نمی دونستی که چیزی به نام کشیک وجود داره؟عایا نم یدونستی موضوعی به نام انجام طرح در شهرستان وجود داره؟ اینکه اینها رو می دونستی اما به خاطر علاقه به خود رشته- یا عمدتا به دلیل علاقه به پرستیژ اجتماعی رشته-اون و انتخاب کردی و حالا می بینی ظرفیت و توانایی قیزیکی یا روانیت با حجم سختی های این رشته تناسب نداره، تاوانش و مریض باید بده؟؟؟؟؟؟اینکه رشته تو رشته سختی بوده و هست و درس زیادی واسش خوندی رو مریض بدبختی که تو روستا از جون و سلامتی خودش و زن و بچه اش می ذاره تا برنج کشت و کنه و باغ میوه اش و سر پا نگه داره باید درک کنه؟؟؟تو چقدر اون و درک می کنی؟؟؟اون بدبختی که از دهاتی میاد که نون و برنج ومیوه و احتیاجات اولیه زندگی تو رو فراهم میکنه، اون کارگر بیچاره ای که تو عسلویه از سلامتی خودش و وقت زندگی و زن و بچه اش میذاره تا نفت مملکت تو رو بچرخونه، اون باید بیاد بیمارستان جلوی تو خم و راست بشه و بهت احترام بذاره چون شب قبلش برای درست و رشته ات کیشیک دادی؟؟؟؟

اون بدبدخت چون به جای استامینفن، میگه آستامینفون، تو باید هار هار بخندی بهش بگی یارو بلد نبود اسم استامینفن و تلفظ کنه اونوقت میگه من عمل نمی کنم و پرونده ام بدین برم چندتا پزشک دیگه؟؟بعد بگی میبینید شان پزشکی رو زیر سوال برده این کارگر؟؟؟فکر نمی کنی آخه تویه پزشک خیلی تحصیل کرده حیلی فهمیده چه رفتار مغرور و چه برخورد از بالایی با این کارگر کردی که نتونستی اعتمادش و جلب کنی که به حرفت مبنی بر ضروری بودن عملش اعتماد کنه؟؟


صلب اعتماد از پزشک ها و صلاحیتشون رو نه مهران مدیری و سریال در حاشه، که خود همکاران سودگرا و مغرور و بی اخلاق شما بوجود آوردن...شمایی که میگی " اگه من پزشکم که بهت می گم این موضوع ضروریه وگرنه دیگه خود دانی"..بله با خود شما هستم...اگه از اون سیر در آفاق و انفس یه ذره پایین و بیایی و فکر نکنی چون چند سال درس خوندی و کشیک دادی و مریض دیدی، باید تا کلمه ای حرف می رنی همه گریبان خودشون چاک بدن که هیهات آقای دکتر در و گهر فرمودن و الساعه باید انجام بشه..اونوقت می تونیم بشینیم کنار هم یه چای بخوریم و توصورت هم لبخند بزنیم ازت بپرسم: یه بار با خودت فکر کردی، چرا مردم به حرف های پزشکان اعتماد نمی کنن؟؟چند درصد خود پزشک ها در صلب این اعتماد مقصر بودن؟؟


اینکه هر انسانی دوست داره درآمدش تابعی از توانایی هاش باشه کاملن قابل درکه...اما توی که مردم حاضرن 40 میلیون و 50 میلیون بهت دستمزد بدن تا عمل عزیزشون و انجام بدی، این درآمد و همه اش و می زنی پای توانایی و استعداد و تبحرت؟؟؟ناچاری و نیاز انسان ها هیچ تاثیری در درآمدت نداره؟؟ 

 تو زلزله بم، روزهای اول، اونهایی که از آوار بیرون اومده بودن برای گرفتن یه قرص نان و یکم خرما  النگو و گوشواره شون و به آدم هایی که از شهرستان های اطراف اونجا ریخته بودن دادن؟؟او آدم ها، باید فکر کنن این النگو و گوشوارها، پاداش هوش و زمان سنجیشونه که بار های تاکسی بارهاشون و خالی کرده بودن و نون و خرما بار زده بودن و برده بودن بم؟؟؟ بعد فکر کنن اگه هوش و زمان سنجی ما نبود اینا از گشنگی مرده بودن؟؟

البته که هرکس حق داره بابت توانایی و استعدادش، توقع رفاه و پیشرفت داشته باشه، اما هر راهی، اصولی داره..حتی جنگ- که بزرگترین و بدترین فاجعه انسانی هست- هم اصول داره..توجنگ، کشتن و کشته شدن، امری قابل انتظاره، اما اتفاقاتی می تونه بیفته که بعدن به عنوان جنایت جنگی ازش یاد بشه...یعنی همین کشته شدن و کشتن هم اصول انسانی داره...

هدفم از این مثال ها قیاس یک به یک نیست..هدفم گفتن این موضوع بود که اگر پزشکان عزیز تصور می کنن که درمان بیماران به هر قیمت و هزینه ای، معامله ای هست که دو طرف سود می برن؛ بیمار که درمان میشه و پزشک که مزد زحمات خودش رو دریافت می کنه؛ نکته رو فراموش می کنن و اون توانایی طرفین معامله در انجام دادن یا انجام ندادن اونه...وقتی یکی از طرفین مجبور به انجام معامله باشه، تعیین قیمت و هزینه کاملن یکطفه میشه و اصلن این معاملهف نه پایاپای هست و نه دو سر سود..و اگر طرف قدرتمند در این معاملع یکطرفه اصول انسانی و اجتماعی رو در نظر نگیره اسم این معامله استثماره.

من م یدونم که الان تند و تند جوابیه داره تو ذهنت می گذره که تو 10 دقیقه 20 تا مریض دیدن سخته و تو نمی فهمی که ما هم خسته میشیم و تو نمی دنی با مردم عامی که نزدیک بشی دست از حرف زدن و دردل کردن بر نم یدارن و دیگه می خوان حتی مجانی عملشون کنی و حد خودشون و نمی شناسن و.....همه رو می دونم...اما تو هم می دونی مدیریت این روابط رو باید از خود فهمیده و تحصیلکرده و دکتر! شده ات انتظار داشته باشی وگرنه که تا آخر عمرمون من م یتونم انتقاد کنم و تو می تونی جوابیه بدی و هرد وبه اندازه کافی حرف در چنته داریم...


اگه نظام بهداشت و سلامت ما مثه همه نظام های دیگمون، سر سامون درستی نداره، هیچ توجیهی بر رفتار هایی که خود شما می دونی نه پایه انسانی داره و نه عقلانی نمیشه..من یه معمارم و تقریبا کمتریم مسئولیت رو در برابر ساخت و مقاومت ساختمان دارم..اما با تحصیل تخصصی توی گرایش معماری لرزهای در ارشد و دکتری، الان یقین دارم که کم و زیاد کردن و تغییر دادن دیوارهای غیر باربر در ساختمان(همون دیوارهایی که مردم بنا میارن براشون برداره تا هالشون بزرگتر بشه یا آشپزخونه رو اپن کنن)، تاثیر به سزایی رو کاهش مقاومت ساختمان در برابر زلزله داری...ما هیچ قانونی در نظام مهندسی و شهرداری نداریم که روی این موضوع نظارت کنه..اما من که با هزینه همین مردم تو دانشگاه دولتی درس خوندم و م یدونم که این موضوع تاثیر گذاره، امکان نداره پایان کار ساختمونی که توی نقشه و اجرای دیوارهای غیرباربرش دست برده یا تغییرشون داده رو امضاء کنم...حتی اگه کار به شکایت به نظام مهندسی و محاسبه مجدد ظرفیت باربری ساختمان برسه..حتی اگه همه پشت سرم بگن این معمار سختگیره و بهش کار ندین..

من پیش وجدان خودم راحتم  و هر شبی که می خوابم مطمئنم که به اندازه توان و دانشم در برابر جامعه ام مسئولیتم و انجام دادم....من از صمیم قلب امیدوارم همه پزشکایی که حتما بیشتر از من درس خوندم و بیشتر از من سهتی کشیدن و باهوش تر از من هستن، میزان مسئولیت پذیری بیشتری هم داشته باشن و به خاطر نارسایی ها و فشارهای داخلی رشتشون، احساس مسئولیت و انسانیت خودشون و از مریض هاشون دریغ نکنن..



نظرات 5 + ارسال نظر
... سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 06:43 ب.ظ

khoshbehale hamsar v doostat ,kheili khoob tahlil mikoni ,natijeh migiri ,dashtan hamchin adami kenare harkas che beonvan hamsar ,farzand ,doost raees v hamkar ,...nemati ast bas bozorg

شما بسیاااار به من لطف داری دوست خوبم

شیرین امیری دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 04:13 ق.ظ

با اینکه من درآینده پزشک میشم ولی کاملا با این جملات موافقم

البته دلایل دیگری هم برای این بی اعتمادی و این معامله ناعادلانه وجود داره که

Gemma شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:46 ق.ظ

میشه لطفا بگین "عنوان" پایان نامه شما چیه؟ چون گفتین بهینه سازی، به نظرم جالب بود....

سلام. درباره یهینه سازی فرم معماری ساختمان های بلند هست!

مینا دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 12:59 ب.ظ

سلام
دیگه تو این وبلاگ نمی نویسین؟ من سر میزنم ولی پست جدید نمیذارین!

سلام دوستم
چرا حتما می نویسم همین جا..یکم درگیرم ..مرسی که سر می زنی

مونا یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 12:05 ق.ظ

سلام عسل جون خانمی چرا دیگه پست نمیذاری دلمون تنگید اخه!!!!!!

سلام عزیزم
می نویسم حتما دوستم...ذهنم خیلی درگیره...مشکلم حل بشه حتما بازم می نویسم. مرسی که سر می زنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد