زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد
زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

روزمرگی

گاهی آنقدر عصبانی می شوی که واژه ها در دهانت خرد می شوند...

منم مقصر بودم...منم نگران بودم و محیط و نمی شناختم و ترسیدم...ولی واقعا عمق فاجعه رو حتی حدسم نزده بودم...اصلا باور نمی کردم به پایان نامه کارشناسی نمره 15-16 بدن...واقعا باورم نمی شد...

به معاونت آموزشی تماس گرفتم و شکایت کردم...گفت پیگیری میکنه...ولی فکر نمی کنم کاری از دست کسی بر بیاد...امروز روز آخر وارد کردن نمره ها هست و سیستم قفل میشه...من همه سعیم و کردم...از همه دانشجوهام معذرت می خوام...درصدی از تقصیر با من بود چون تمام اعتماد و اتکای شما به من بود...من باید بهتر محیط و می شناختم و بالاتر نمره می دادم...امیدوارم یه جای دیگه بتونم براشون جبران کنم ...نمی دونم کجا...ولی امیدوارم بتونم...

نمی دونم اینا که اسم خودشون و گذاشتن استاد چه جوری می توننن پیش وجدان خودشون راحت باشن..چه جوری شب آروم می خوابن و از این همه آه و اشک نمی ترسن...امیدوارم نتیجه این همه تخلیه عقده هاشون روی کار بچههای مردم رو تو همین دنیا بینن...آمین

 

نظرات 1 + ارسال نظر
پدارم دوشنبه 31 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:57 ب.ظ

واقعا بجزء واژه عقده ایی هیچ توصیفی برای بعضی از این مدرسین (نه استاد) نمیشه پیدا کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد