زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد
زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

روزمرگی

من عمیقا خدا را باور دارم

در  کنفرانسی که از سه روز پیش از بعد "عصب شناسی رفتار " با تحقیقت دقیق علمی برگزار میشه، یکی از سخنرانان در مقاله خودش به این اشاره می کرد که بخصوص در هنگام بحران و بلازدگی، یکی از شاخص هایی که به انسان بلا دیده کمک می کنه که روحس تکه تکه (Take- a- part) یک عامل و یا یک عنصر یا یک انسان امن درونی که به او انسجام می بخشد هست ( to have a secure band in your deepest emotional system  ) یک دلبستگی امن در درون وجودت باشه در هنگام بلازدگی پریشان و چند شقه نمی شه.

حالا جالبه که ، تحقیقی که کردن اینه که چه این فرد امن درونی یک حضور حقیقی و واقعی باشه، مثلا یک پدر و یا مادر صمیمی و امن، یا چه اینکه این محبوب یا معبود غیرحضوری باشه مثل مسیح، مثل حضرت علی، در هر دو صورت اثر یکسانی داره!! یعنی کسی که بتونه بگه " در نهانخانه ی جانم صنمی خوش دارم" حالا به هر طریقی.

 در تحقیقات کنترل شده عینی، تفاوتی بین صنم و محبوب حقیقی و یا غیر حقیقی(Imaginary) مشاهده نشده!! 

 

جمله آخر این پژوهشگر این بود "Dont strike anybody from their faith"....کسی رو از ایمان خودش برهنه نکنید.عده ای از روشنفکران که تصور می کنند برای ازادی باید با ایمان فرد بجنگن تا از او انسان روشنفکرتر، دموکرات تر و آزادتر بیافرینن، درواقع دارن پریشانی جمعی ایجاد می کنند.

چندوقت پیش در سخنرانی UCLA موضوعی رو مطرح کردم. گفتم اگر من برم پیش یک روانپزشک و بگم شب ها کوچکترین صدا من و از خواب بیدا می کنه و دیگه نمی تونم بخوابم و مدام طپش قلب دارم، روانپزشک کاملا با احساس مسئولیت سریع دست به قلم میشه و برای من زاناکس(Zanax) و یا یه قرص آرامبخش می نویسه...وقتی اون قرص رو می خرم توی کاتالوگ عوارض دارو (Side effect) می خونم که این دارو اعتیاد آوره، میزانش باید هی بالا بره، اگه یه دفعه قطعش کنم عوارض داره و روی فشارخون تاثیرمیذاره و غیره...اما با این وجود چون شب خوابم نمی بره پامیشم یکی می خورم.

حالا اگه این فرد بره پیش مادربزرگش و این موضوع خوابیدن رو به اون بگه، مادربزرگش می گه مادر قبل از خواب این دعا رو بخون-حالا اگه مسیحی باشه دعای "ای پدری که در آسمان ها هستی..." اگه مسلمون باشه میگه چار قل  و آیت الکرسی و اگه یهودی باشه دعای هبرو؟!- حالا من (چون به مذهب و ایمانم باور دارم) ای دعاها رو می خونم و شب و با آرامش می خوابم...حالا صبح که می رم سر کار به رفیق روشنفکرم می گم من این دعاها رو خوندم و دیشب و بعد از مدتها خیلی خوب خوابیدم آیا اون دوست روشنفکر حق داره بگه "خاک تو سرت!! تو اینقده یعنی هنوز خری؟؟!!

"....نه!! این دوست روشنفکر باید فکر کنه چه طور تکرار چند تا جمله سیستم عصبی این آدم رو که درگیر اضطراب و تشویش بود رو تونست آروم کنه؟

روشنفکر واقعی به دنبال این سوال میره تو مطالعاتعصب شناسی(Neuroscience) می گرده و به این تحقیق می رسه و میبینه مثل اینکه نظام عصبی ما از دوران کودکی یه علامت ها و یه آدم هایی رو به عنوان آدم ها و نشانه های امن در ما درونی می کنی که اونها با حرف هاو یا نشونه هاشون می تونن در موقعیت ها اضطراب، ما رو آروم کنن. حالا- باید به این دوست روشنفکر گفت این عوارض جانبیش کمتره یا دارویی مثل زاناکس؟؟؟!!!!!!!!!



..............................................................................................................................از سخنرانی دکتر فرنودی



خیلی از شنیدن این سخنرانی لذت بردم...البته در ادامه صحبت هایی میشه مبنی بر اینکه عوارض حانبی همین دین هم تندروی و جامعیت بخشیدن به باورهای فردی هست که داریم نتیجه اش رو توی داعش و طالبان می بینم که خوب قضاوت درباره اش نه در تخصص منه و نه وقت دارم که درباره اش مطالعه کنم....اما عمیقا به خداباوری و داشتن مذهب اعتقاد دارم