زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد
زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

روزمرگی

خلســــــــــــــــــــــــــه

نوشتن توی وبلاگ نیاز به یه خلسه ی خاصی داره که مدتیه ندارم...یا شاید دارم و اینقدر توش موندم که دیگه حس و حال نوشتن ندارم...حرف زیاده ها....حتی دیشب تو ذهنم داشتم می نوشتم اینجا!!!ولی وقت نوشتن که میشه انگار بادکنکی می شم که بادش و خالی کردن

  

1-بین 10-15 اردیبهشت باید دفاع کنم از پروپوزالم و هزار تا کار دارم و لی اینقدر بی حالم که نمی دونم چرا!!!


2-مادرشوهرم داره جمعه عصر میاد تهران و فکر کنم تا یکشنبه باشن...بازم کلی دغدغه دارم ولی حوصله فکر کردن بهش و ندارم


3-نتایج دکتری اومد و برادرشوهرم مجاز نشده!!فکر می کردم خوشحال می شم ولی نشدم!!!!


4- جاری عزیز! به همه دوستای صمیمی و غیرصمیمی من تو تهران زنگ رده و کاملا مستقیم و با جملاتی مثه اینکه " شما که توی زادگاه خیلی با ما نمی جوشین و لی ما دوستون دارم و می خوایم تهران بیایم ببینیمتون!!" ازشون خواسته که تعطیلات اردیبهشت که میاد تهران دعوتشون کنن!!!به پانی گفتم که دعوت نکنه و اما به بقیه نم یتونم بگم...نمی دونم چه جوری و با چه زبونی باید به اینا و همه حالی کنم که اینقدر دماغشون و تو زندگی خصوصی من نکنن...کلا این دوستای من و شاید تو عمرش دوبار ندیده نم یدونم شماره هاشون و از کجا میاره آخه

می خوام برنامه بذارم به دوتا از دوستامون از زادگاه هم بگم با جاری و برادرشوهر بیان تا این 2-3 روزی که هستن و بریم شمال!!!...

شوهرم میگه کار درستی نیست..میگه اونا حاضرن چند روز بیشتر بمونن اما به همه دوستای ما سر می زنن و عرض ارادت کنن!!!!!!!

نمی دونم این چه مرضی که جاری من داره؟؟با هرکی من معاشرت می کنم و دوست می شم باید با تمام توانش رابطه داشته باشه و از من صمیمی تر بشه باهاش!!

تو این مسئله دوستایی که خودشون جاری دارن هم کاملا درک می کنن و همه سعیشون و برای کنار کشیدن می کنن...ولی اون هایی که جاری ندارن نه تنها خیلی درک نمی کنن بلکه چندان هم بی تمایل نیستن که با هر دو طرف رابطه صمیممانه ای داشته باشن و من این وسط فقط باید حرص بخورم...

می دونم موضوع خیلی مسخره است ولی اینکه یکی فکر می کنه خیلی داره زرنگی میکنه و تو هم می فهمی و هم مجبوری وانمود نمی فهمی و کلی هم تحویلش بگیری و پذیرایی کنی خیلی زور داره!!!مادرشوهرم هم از این کارها می کنه ولی هم لول زرنگیش بالاتره هم هوشی که واسه دور زدن من به خرج می ده..آدم دشمن هم داشته باشه ولی دشمنش باهوش باشه و تو لول خودت باهات دشمنی کنه!!!الان من چیکار کنم؟؟دو کیلو سبزی بخرم برم دونه دونه خونه دوستام بشینم غیبت جاریم و بکنه و دوتا قطره اشکم بریزم که طرفدار جمع کنم؟؟؟؟؟!!!

اه...از اینکه میام تهران و از این خاله زنک بازی ها دور می شم خیلی احساس آرامش می کنم...اینجا هم ولم نمی کنن..پشت سرم میان که مبادا یادم بره کی هستن و چه کارایی کردن

(خوب پای غیبت که در میون بیاد کلا روحیه نوشتنم فعال میشه)


5- داداشم داره شنبه میره حج!!!سال پیش این موقع ها داشت برنامه سفر گرجستان میریخت با دوستاش!!!سال قبلش عید آنتالیا بود و همین که برگشت یه گروه دیگه از دوستاش داشتن می رفتن ارمنستان. شب از آنتالیا رسید، صبح ساکش و برداشت رفت ارمنستان!!!!حالا یه هو جوگیر شد حج دانشجویی با دوستاش نام نویسی کردن...همشون با هم توی قرعه کشی در اومدن...عایا واقعا این عادیه؟؟؟

اگه کارت واکسن آنفلونزا و بقیه موارد و مادرم با چشمان خودشون روئیت نکرده بودن من هنوز هم مصر بودم که اینا دارن همون برنامه سفر بلغارستان و جامه عمل می پوشونن!!!آدم مجرد باشه درآمدش هم خوب باشه خوب زندگیش هم جذاب میشه!!فقط یه شرط اساسی داره: باید حتما مـــــــــــــــــــــــــرد باشه!!قبول باشه داداش حاج آقا!!!(اصلا نیم تونم قیافه شو تصور کنم!!!!)


6- همسرم روز زن و به رسمیت نمیشناسه!!!می فرماین که این روز روز مادره نه روز زن!!تازه هروقت هم مادر شدی بچه ات باید برات کادو بخره نه من..منم دست به کار شدم به دوستام زنگ زدم و رفتیم سینما!!!فیلم طبقه هساث!!من که خیلی خندیدم!!سطح کار متوسطه اما کلا کمال تبریزی(کارگردان فیلم های مارمولک و لیلی با من است) خیلی با طرافت با آدم ها شوخی می کنه!!یعنی کمدی که داره از پرداختن به جزئیات شخصیت های و کاریکاتور کردن رفتارها و عقایدشونه...رفتارهایی که از دور به نظر خیلی عادی و حتی تحسین برانگیز می آید اما توی موقعیت ها و افراط و تفریط هایی که دچار می شن نشون می ده که چقدر تفکر پشت این رفتارهای و شخصیت ها سطحیه..من خوشم اومد و شب خوبی داشتم. روزم مبارک!!


*کلی حرف واسه قضاوت کردن آدم ها دارم...قبلا یه پست نوشته بودم و کاملش نکردم..در اولین فرصت ادامه اش و می نویسم

نظرات 9 + ارسال نظر
مهتاب2 چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:04 ب.ظ http://selfportrait.blogsky.com/

من الان تو بلاگ اسکای ولو بودم ووبلاگ شما رو دیدم ویه لایک گنده هم به پستتون زدم.. خیلی قشنگ نوشته بودین... منم از امروز میشم دوست شما .. حداقل خوبی اینجا اینه که جاری شما نمیتونه با ما دوست بشه

سلام مهتاب جان
مچـــــکرم!!!

چه نکته خوبی گفتــــــــــــــــــــــــی!!!عاشقتم یعنی کلن دلم شاد شد!!!
شما با این نکته سنجیت از الان خودت و دوست درجه یک من بدون

مهتاب2 چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:06 ب.ظ

یه چیز خیلی جالب برای خودم..
الان که بازم داشتم تو وبلاگتون گشت میزدم.. دیدم تو پیوندهای روزانه تون اسم یه وبلاگ هست.. استاد تارا یکی از بهترین دوستان وبلاگی منه..

چقدر عالی!!
شما خودت هم وبلاگ داری؟!!
جریان این 2 کنار اسمت چیه دوستم؟!

پدرام پنج‌شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 03:55 ب.ظ

یعنی من حالا چی میتونم بگم

براتون صبر صبر و صبر آرزو میکنم و همچنین حس مبارزه، به فرصت مطالعاتی فکر کنید

سلام العلیکم!!
کم کاری می کنید آقای پدرام!!دیگه نظرات اول وبلاگ ها نیستن!!!شغلتون عوض شده یا آب هویج خونتون کم شده؟!!
من پیگیر آب هویج هستم اما متاسفانه انگار نایاب شده!!!!دنبال شخص مناسبی هستم تا براتون پیدا کنه!!

صبر و صبر تا ملاقات خدا!!!

بنفشه جمعه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 01:51 ب.ظ



دیگه اسم منو نمیاااااااااااااااااااااااااری! چرا منو نبردی سینماااااااااااا! چراااااااااااااااااااااااا!! حالا سر من شلوووووووووووووووووووغ تو نباید منو ببری گردش خستگی از تنم دربیاد!!؟ چون تو پولداری سر کار نمیری وقت آزاد داری باید پزشو به منه فقیر بدی که از صبح تا نصفه شب سرکاره؟! آره؟!! تو و اون پدرام پولدار دائم النت به من فخر میفروشید؟!!!! خداااااااا! من دردمو به کی بگم!!! چرا منو نبردی! هااااااااااااااااااااااااااااااان!

بنــــــــــــــــــــــــــــــــفشه گل گلی عزیزم!!

عزیز دلم ساعت 6 عصر که از دانشگاه برگشتم تصمیم گرفتم و تا بچه ها جمع شدن واسه ساعت 23:15 بلیط گیرمون اومد
به بابات گفتم، گفتن خوش ندارن دخترشون اون وقت شب بیرون باشه
پولـــــــــــــــــــدار؟؟؟؟مــــــــــــــــــــــــــــــــــــن؟؟؟!!من دارم توی فقر دست و پا می زنم...هرکی می خواد بگه زندگیش فقیرانه هست میگه "زندگی دانشجویی"!!اگه این واسه همه مثاله واسه من خاطره ست!! اگه حرفی از بدبختی ها و بی پولی هام نمی زنم نمی خوام محیط اینجا غمگین بشه!!!
می خوای اسم پست بعدیم و بزارم "مرثیه ای برای یک زندگی"؟؟!!!
البته بگم من در مورد پدرام هیچ مسئولیتی نمی پذیرم!!!!

پدرام جمعه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 04:44 ب.ظ

کلا از خیر آب هویج گذشتم

آخه خداییش اونهم سوال برای یه آب هویج؟

یه مسافرت دور دنیا آدم باید جایزه بگیره برای این حجم سوال

خدا کنه اساتیدتان مثل شما نباشند وگرنه دفاع از پروپوزال و رساله تون خیلی دیدنی میشه

نه شما نگذر!!!حق دادنی نیست، گرفتنیه!!!فقط مشکل اینه که باید با اصل مطلب مذاکره کنی، من فقط وسیله ام

اتفاقا جلسه دفاع ای که توش سوال پرسیده نشه یعنی فاتحه ات خوندست!! به قول ناپلئون، اون موقعی که میدان جنگ ساکت هست، خطرناک ترین موقع هست!!!
واسه دفاع وقتی پاروپونت و با استادت چک می کنی یه چیزایی رو حذف می کنه میگه اینا رو نگو بذار خودشون بپرسن!!! سوال پرسیدن باعث میشه تو فرصت بیشتری واسه پرزنت کردن خودت و کارهات داشته باشی.
الان قانع شدی؟؟ا

بنفشه شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 07:15 ب.ظ

آبجی من واسم سوال پیش اومده اصلا پایه این آب هویج از کجا ریخته شـــــــد!؟ این آب هویچ چه جوری مد شد یهویی؟!!
با تشکر

به این میگن فرافکنی!!!
ما خودمون منبع این مد نیستیم، پیــــروییم!!!
برین وبلاگ "یواشکی نوشت های یک مهندس" از ایشون بپرسید با ترسیم شکل توضیح می دن

بنفشه شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 07:17 ب.ظ

بعدشم عنصر مونث اون موقع شب سینما چیکار میکنه؟! هاااااااااااااااااااااان!
ما رو همکارای وبلاگ نویس غیرت داریماااااااااااااااا!

چشم مادر شوهرت روشــــــــــــــــــــــــــــــن! پسرش با این زن داریش! والااااااااااااااااااااااااااااااااا!!



پسرش اگه زن داری بلد بود روز زن حداقل یه شاخه گل می خرید واسه زنش که دل سرد نشه دنبال عشق های مثلثی و مربعی و مستطیلی نگرذه!!!
تازه بعدش هم رفتیم شام خوردیم
دفعه بعد خواستیم بریم بهت میگم، تو هم به بابات بگو داری میری ماموریت، شب بیا خونه ما

بنفشه یکشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 04:15 ب.ظ

نچ نچ نچ
این زبون قیچی لازم داره! مادر شوهرت قیچیش تیز هست؟!! سر شب میری خونه !!!!!!!!!!


واه واه چه خشن!!!ایشالا مادرشوهر نـــــــــــــشی تو صلوات!!

بنفشه یکشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 10:30 ب.ظ

ایییییییییییییییییییییییییش! من بچه پسر میخواااااااااااااااااااااااام!!!

خدا گربه رو می شناسه شاخ بهش نمی ده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد