زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد
زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

زندگی تماشاگر نیست...باید بازی کرد

روزمرگی

ول گردی مجازی!

مدتیه دوباره کارهام زیاد شده...یا بهتر بگم روی هم تلنبار شده....خوب نتیجه اش چی میشه؟؟!: تمام شبانه روز رو توی اینترنت ول می چرخم و خلافش هم ثابت نمیشه!!!بدنم هم میره رو سیستم دفاعی...تمام مدت یا خوابم میاد یا گرسنه هستم و یا حوصله ندارم............الان هم که یکم حوصله دارم گفتم بیام اینجا بنویسم که حوصله هه تموم بشه هی وقت خدایی نکرده به کارم نرسم!!!

خوب چندتا مطلب بی ربط هست که جدا می نوسم:(بنفشه تو فقط قسمت 1 و 3 رو بخون!!2 خیلی طولانی شد حضوری برات توضیح می دم)


 بعدا نوشت:برای مخالفان قابل احترامم: آسیب شناسی تفسیر موضوعی

 1- چهارشنبه هفته پیش به کی از دوستام گفتم بیا از بعد عید باشگاه انقلاب ثبت نام کنم بریم پیاده روی، گفت چرا پارک بانوان حقانی رو نمیری؟؟شنبه چون شب اول مجردی! بود ساعت 11 بهش اس دادم که میای فردا صبح بریم؟؟در کمال ناباور جواب مثبت داد و چون 8/30 باید سر کار باشه واسه ساعت 6/30 قرار گذاشتیم....رفتیم و بسیار حظ برفت...واقعا مدتها بود تو هوای باز ورزش نکرده بودم و یادم رفته بود چقدر لذت بخشه که وقتی می دوی باد لابه لای موهات بپیچه........فردا صبح هم داریم میریم...اگه کس می خواد بیاد!!


2- وبلاگ خوانی از نتایج ول گردی های مجازی این چندوقته....یکی از وبلاگ ها رو یکی از خواننده ها معرفی کرده بود با نام "تو فقط لیلی باش"..خانم خانه دار و با مطالعه ای هست ....قلم شیرینی داره...اسمشون رضوانه و کلا ایشون یه پیش فرض ذهنی داره اینکه بر اساس آیات و روایات و احادیث مهمترین وظیفه زن رسیدگی به همسر و بچه هاش هست و هر موضوعی که مانع این رسیدگی بشه اشتباهه...با این پیش فرض، از همون کتاب های مرجع که ذکر کردم به دنبال مصداق می گرده و ظاهرا پیدا می کنه...من نمی تونم وارد بحث تخصصی با ایشون بشم چون روی منابعی که ایشون نام میبره تسلط ندارم ...اما آیاتی که ایشون از بدنه سوره جدا می کنه و به عنوان مصداق میاره من رو یاد  "پری، زن دوم" در وبلاگ هم و ازواجهم میندازه!!!خانم پری هم این عبارت "هم و ازواجهم" رو در آیه قرآن رو مصداق تصدیق چندهمسری می دونه ولی وقتی کل آیه رو مطالعه می کنی میبینی اصلا حرف درباره چیز دیگه ای هست و برداشت ایشون تنها لغوی نه مفهومی که تو پست "زن دوم از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیکترن 3" توضیح دادم. 


اون چند وقتی که از عنوان وبلاگ پری وحشت زده بودم و آیات و روایات و تفاسیر رو زیر و رو می کردم فهمیدم که جدا کردن آیه از بدنه ی سوره مثل جدا کردن کلمه و جمله یک فرد از متن سخنرانیش هست...درست مثل تیتر روزنامه ها یی که می نویسن "فلانی گفت به خیابان بریزید!!" بعد میری سخنرانی رو می خونی می بینی جمله کامل اینه :"اگر دیدید اسلام دارد نابود می شود وظیفه شرعی شما حکم می کند اگر لازم باشد حتی به خیابان بریزید"!!!...نمی خوام بدون مطالعه روی حرف های این رضوان خانم پش قضاوت کنم اما اینکه موضوعی رو به عنوان پیش فرض تعیین کنی و بعد به دنبال مصداق باشی در تحصیلات آکادمیک از نظر علمی پایین ترین سطح رو داره و بهش می گن "مقاله علمی-ترویجی"...اگر مصداق های شما یک نمونه واقعی باشه میشه "مقاله علمی-پژوهشی" .......اما اگر الزامات و دلایلی وجود دارد که برای شما سوالی بوجود آورده، برای جواب سوال پیش فرض هایی مطرح می کنی و برای سنجش درستی و اعتبار پیش فرض های خود به منابع یا نمونه های واقعی مراجعه می کنی و در پایان ممکن است حتی نتیجه شما این باشد که پش فرض ها درست نست، این پژوهش از نظر علمی بالاترین جایگاه رو داره که اصطلاحا به اون میگن " ISI".....

حالا اگر رضوان جان و دوستانی که میبینم براش نظر می گذارن -و از شیخی به نام "آقای طاهرزاده" نام می برند و صحبت هاشون رو به ایشون ارجاع می دن که من متاسفانه نمی شناسم- کلا دسته بندی های علم امروزی رو غرب زده و غیرقابل ارجاع می دونن که خوب باید ازشون بخوام که یه ملاک سنجش جایگزین بدن که ما با اون ارزش و اعتبار علمی مطالب رو بسنجیم و اون ملاک حتما باید قابلیت کمی شدن داشته باشه...مثلا ملاک نمی تونه میزان تاثر یک نوشته در رسیدن اسلام به اهداف متعالی و یا میزان تقوا ی نویسنده باشه....

اگر هم که این تقسیم بندی رو در حال حاضر تنها ملاک می دونن و شاید می پذیرن، پس من بر اساس این ملاک سنجشی که 10 ساله توش خبره هستم روند بررسی ایشون رو از مسئله زن و خانواده توضیح می دم:

رضوان جان، سوال شما اگر این است که " خانواده خوشبخت چه خانواده ای است؟"، ابتدا باید خوشبختی را هم از دیدگاه زن و هم از دیدگاه مرد تعریف کنی و بعد به پیش فرض هات برسی...سوال شما اگر این است که "همسر خوب چه همسری هست؟" باید ویژگی های همسر خوب رو هم در جایگاه مرد و هم در جایگاه زن از کتاب های منبعی که داری استخراج کنی و بعد به دنبال تعریف یه رابطه ی تعاملی میان زن و مرد و حقوق و نیازهاشون از زبون خودشون  باشی....همونقدر که قرآن و آیات و روایات نعمت هستن، چشم و گوش و عقل و احساس هم از نعمت های خدا هست که باسد ازش استفاده بشه...

اما آنچه من فهمیدن، سوال شما این است که "یک همسر به معنی زن-و متاسفانه فقط زن!- خوب، چگونه باید باشد؟"...و گرچه هرگز به صراحت نگفتید اما تمام حرف های شما در تلاش برای رسیدن به یک جواب است "یک زن خانه دار!"...شما یک زندگی مشترک را تعاملی سه وجهی تعریف کردید که و نوک پیکان تعامل را "خدا" گذاشتید...تا آنجا که تحمل بداخلاقی های همسر را "معامله با خدا برای بخشش گناهان" و رسیدگی به امور خانه را"جهادی در راه رضای حق" تعریف کرده اید...این تعاریف بسیار دل نشین و لذت بخش است.شما با این پیش فرض می نویسید که اگر شما، به عنوان یک زن، تمام تلاشتان را برای خوب بودن و مناسب بودن از زاویه دید شوهرتان-و فقط شوهرتان چون باور کرده اید که هر دیدی که شما برای رضایت داشته اید مانند ادامه تحصیل و استقلال مالی اشتباه بوده و بر طبق آیات و روایات ملاک های سنجش شما باید از زادیه دید همسرتان باشد-. انجام بدهید، دو حالت پیش می آید: یا همسرتان هم به راه راست هدایت می شود و قدر شما را می داند و شما سعادتمند در دنیا و آخرت خواهی شد و اگر هم که همسرتان به راهی که مطلوب شماست هدایت نشد، شما چیز زیادی از دست نداده اید- دنیا به گفته شما تنها مزرعه آخرت است- و آخرت را خواهید داشت!

اما اجازه بدهید زیر پوست این اندیشه نگاهی بیاندازیم: 

اگر وقتی شما خانه داری می کنید یا در برابر ناملایمات صبوری می کنید، همسر شما با شاخه ای گل از شما قدردانی کند برایتان لذت بخش نخواهد بود؟؟...پس چرا وقتی این لذت را دریافت نمی کنید یا راه رسیدن به آن را بلد نیستید یا همسرتان روش آن را نمی داند از آن فرار می کنید و از خدا طلبکار می شوید؟؟؟رو به سوی خدا می کنید و می گویید: مهم نیست، من اینکار را برای خدا کردم!!!!!!!!!!!!دوست خوبم، رضوان جان، شما که از توصیه های "زن عمو مهتاب" برای دلچسب تر شدن برای شوهرتان استفاده می کنید پس می دانید که رابطه ی زن و شوهر یک تعامل دو وجهی هست که بایــــــــــــــــــــــــــــد به صورت دووجهی کامل شود...وقتی یکی از این وجه ها نقص داشته باشد نباید با قرض گرفتن از خدا آن را جبران کرد و صورت مسئله را پاک!

نوع استفاده شما از آیات و تفسیر آن مانند استفاده از کتاب حافظ است...با قرآن فال نمی گیرند و هر آیه ای آمد که متناسب با پیش فرض های ما بود بشود مصداق حرف هایمان....ظواهر نوشته های شما نشان می دهد که کار شما بیشتر مطالعه است تا فال گرفتن اما مصداق های که م یآورد ارزش کارتان را در همین سطح پایین میاورد....می دانم که این کار رایج است و تقریبا در تمام جلسات قرآن اتفاق می افتد اما بزرگی م گوید اگر تمام مردم دنیا به یک موضوع اعتقاد داشته باشند، باز هم ممکن است آن موضوع غلط باشد.....وقتی ما حتی شان نزول سوره ها را می دانیم چگونه آیه آیه آن را جدا می کنیم و مصداق می گیریم....خداوند گفته "ان الله مع الصابرین"..اگر قرار است انگونه تفسر کنیم که "خداوند با صابران است" و همین...پس من اگر در برابر شوهر معتادم صبر کنم خدا با من است...اگر شوهر من باعث بشود هزار جوان دیگر بدبخت و معتاد شود من صبر کنم خدا با من است...اگر شوهر من بچه های من را معتاد بدبخت کرد من صبر کنم، خدا با من است......؟؟؟؟!!آنوقت به اینجا که برسد شما بگویید نـــــــــــــــــه! همین یک آیه نیست که...آیه های دیگر هم هست که خدا مظلوم که اجازه ظلم دهد را با ظالم برابر می داند...پس تفسیر جدید" تا زمانی صبر کن که مورد ظلم واقع نشوی"...حال مصداق های ظلم برا ی من سوال است:اگر شوهرمن روی من دست بلند کند و من تحمل کنم، مصداق ظلم است یا صابرین؟؟اگر با من بداخلاقی کند و به من توهین کند و من تحمل کنم مصداق ظلم است یا صابرین؟؟؟؟


همسر شما همانقدر حق خوشبختی دارید که شما دارید...همانقدر حق دوست داشتن و دوست داشته شدن و فداکاری دیدن دارد که شما دارید...در برابر بداخلاقی ها صبور هستید و در برابر توهین ها سکوت می کنید و در برابر کمبود های مالی و عاطفی مدارا می کنید و هرزمان که دیدی از درون فرو می ریزید رو به آسمان می کنید و می گویید: خدایا، تحویل بگیر..یکی بریز به حساب من و این به شما آرامش می دهد؟؟؟!!!یعنی من اگر از شما بپرسم که آیا از زندگی با همسرتان راضی هستید یا نیازها عاطفیتان ارضا می شود یا به هویت اجتماعی و شخصیت فردییتان احترام گذاشته می شود جواب شما منفی است اما در ادامه لبخند می زنید که: ولی خدا گفته وظیفه ی من این است که تحمل کنم و فقط تلاش کنم محبوب همسر باشم و او خودش همه چیز را درست می کند؟؟یا تصور می کنید چیزی به نام شخصیت و هویت و نیازهای عاطفی همه زاده ذهن به زعم شما منحرف غرب هستند و ما تنها خلق شده ایم که گذشت کنیم و فداکاری کنیم و محبوب باشیم؟؟؟آنوقت مردها برای چه خلق شده اند؟؟زنان و مادرانی فداکار داشته باشند که تمام دنیای خود را برای سعادت دنیوی و اخروی آنان فدا کنند؟؟؟!!


درد من مردمی است که گدایی را قناعت، بی عرضگی را صبر وبا تبسمی بر

لب این حماقتها را حکمت خدا مینامند(گاندی)


باور کنید من اصلا فمنیست نیستم و با  اینکه باید حقوق زن و مرد در تمامی حوزه های اجتماعی و اقتصادی و کیفری برابر باشه قطعا مخالفم اما این موضوع چیزی فراتر از حقوق هست و از دیدگاه انگیزه خلقت سرچشمه میگیرد...

اگر همسر شما بداخلاقی می کند حتما اشتباه می کند و اگر شما صبوری می کنید حتما به زندگیتان علاقه مندید و به امید اصلاح او و حفظ زندگیتان راه درستی در پپش گرفته اید...تا اینجا حرف هایتان شیرین است اما می دانید کجا من به بن بست می خورم آنجا که می گویید برای این تحمل می کنید که رضایت خدا در آن است؟؟؟؟؟آیا رضایت خدا در اجازه ندادن ظالم به ظلم نیست؟؟آیا خداوند با صابرین مظلومی که اجازه ظلم می دهند هم هست؟؟؟فرار از این مغلطه تنها یک راه دارد، اینکه رفتارهای همسرتان را مصداق ظلم ندانید!(ظریفی می گوید فردی را دیده که به شدت همسرش را کتک می زده، از او پرسیده که چرا انگونه میکنی مگر این زن چه کرده؟؟شوهر پاسخ م دهد: هیــــــــچ!اگر خبطی کرده بود که حتما او را کشته بودم!!!)


التقاط عجیبی در صحبت هایتان است که دوست ندارم واژه مغلطه را به کار بررم چون فکر می کنم که خودتان هم نمی دانید....شما برای رضایت همسر تلاش می کنید و این را هم روانشناسی به قول شما غرب زده تایید می کند و هم اسلام، شما به احترام و محبت شوهرتان نیاز دارید و این را هم هردو تایید می کنند...شما در برابر ناملایمات صبوری می کنید و اینجا به تناقض می رسید: 

اگر تصمیم به صبوری دارید علت آن را برای خود تشریح کنید...حتی بنویسید و هرگاه خسته شدید یا تحملتان تمام شد آن نوشته را بازخوانی کنید...آیا آن علت ها هنوز برایتان ارزشمند هستند؟؟پس ادامه دهید.اگر نیستند در زندگیتان بازنگری کنید.....و به یاد داشته باشید که شما انتخاب کرده اید...مجبور نشده اید...مخلوقی ناچیز و بی اداره نیستید که چون خدایی شما را خلق کرده به شما دستور داده که باید تحمل کنید...به من نگویید که اینقدر عاشق خالق هستید که علت غایی شما دستور معشوقتان است...


یه بار معلم دینی ما برا انکه ما را عاشق خدا کندمثال زد..گفت اگر یک نفر به شما یک دوربین عکاسی هدیه دهد شما چقدر خوشحال می شوید؟؟...بعد از واکنش ها هیجانی بچه ها گفت که خداوند به شما دو دوربین فیلم برداری و عکاسی هدیه داده که چشم هایتان هستند و چه گونه است که هنوز شاکر نیستید؟؟؟من هم چون همیشه به گفته آن معلم زبان دراز بودم گفتم: کسی که به ما هدیه می دهد حتما دلیلی دارد، دلیل خدا چیست؟؟او پاسخ داد: چون می خواهد او را دوست بداریم و بپرستم!!!و من در ذهن بچگانه خودم گفتم" چه خدای خودخواهی!"هدیه می دهد که عشق بگیرد؟؟مگه زوری هست؟؟؟

من نمی دانم چرا "اراده و انتخاب" از تفسیرهای دینی حذف شده؟؟من نمی دانم چرا خدا به گونه ای تفسیر ترسم می شود که انگار ما مهره های شطرنج هستیم و برای سرگرمی او خلق شدیم و او به ما می گوید که من خیلی به شما لطف کرده ام و همه چیز داده ام و راه درست هم داده ام و پس بیایید همان که من گفتم بکنید وگرنه عذابی علیم در انتظارتان است...!!


بیزارم از آن کهنه خدایی که تو ذاری

هر لحظه مرا تازه خدای دگر هستی(مولانا)


من امروز معلمم و همیشه سر درس معماری اسلامی می گویم که "تقلیل دیـــــــــن تنها به دستورات تشریعی بزرگترین خیانت به هر دینی بویژه اسلام است."


کدام روانشناس گفته اگر شوهر شما بداخلاقی کرد به سرعت طلاق بگیرید و یا اگر به کارها خانه نمی رسید و بچه ها به شما نیاز دارند و شوهرتان شیفت های کاری طولانی دارد حتــــــــــما باید بیرون از منزل کار کنید؟؟!!!

کاش کمی در کنار تحققات گستره اسلامی، کتاب های کسانی را می خواندید که در تفکر شما "مخالف" و با "غرب زده" محسوب می شوند و تنها به پیشینه ای که از آن به عنوان "دوران جهالت نام می برید "-دورانی که در آن هم تندروی هایی داشته اید و مصداق از آن ور بوم افتادن است- اکتفا نمی کردید..

همانقدر که متفکران تندروی اسلامی حرف برای گفتن دارند، مخالفان تندروی نیز صحبت هایی دارند که شنیدن آنها شما را به قضاوت عادلانه تری می رساند....خواهش می کنم نگوید که من برای خودم می گویم و نظر خودم است...نظر که در یک وبلاگ عمومی منتشر می شود، دیگر فقط متعلق به شما نیست...


می دونی رضوان عزیز، کاری که شما در این وبلاگ می کنی یک شمشیر دولبه است...عدالت، به معنای تعادل و اعتدال، در اسلام از فروع دین است اما در شیعه ای که شما به بودنش افتخار می کن، از اصول دین...شمشیر شما از هرطرف که از اعتدال خارج شود برنده و ضربه زننده خواهد بود و ضربه که شما، به عنوان کسی که منادی افکار "زن در اسلام" است ممکن است به ذهنیت فردی مانند من از اسلام بزند، هــــــــــــــــــــــرگز یک به قول شما کافر یا غرب زده نمی تواند بزند...چون من با اطمینان از مسلمان بودن شما و ایمان داشتن شما وبلاگتان رو می خوانم اما وبلاگ یک کمونیست را حتما با پیش فرض های ذهنی منفی خواهم خواند...

امیدوارم صحبت های من را حمل بر بی ادبی یا گستاخی نکنی و هرجا تندروی کردم یا شما را آزرده ام پیشاپیش عذرخواهی می کنم که هیچ کدام از ما از عیب بری نیستیم....اینکه این همه درباره وبلاگ شما نوشتم هم دلیل بر اهمیت موضوع از دیدگاه خودمه و هم به دلیل اینکه احساس کردم پشت نوشته های شما یه قلب پاکه و مثل بساری از دوستانتون وبلاگ نویس هم عقیده تون قلعه ای از ایمان و اجتهاد نساختین و  با غرور در بالای آن نایستاده اید که گوشی برای شنیدن نداشته باشید.

پ.ن: برای سلامتی دخترتون دعا می کنم/بابت لحن توصیفتون از آقای گلسرخی کمی آـزرده شدم و شاید لحن نوشتن ان پست به خاطر تاثیر قضاوت تندی که از ایشون به عنوان کسی که با تفکرات من وشما بسیار فاصله داره انجام دادین یکمی با دلخوریه.


3- تابستون یه کتابی خوندم به نام "بیشعوری"!! کتاب جالبی بود و مصداق های عینی زیادی توی جامعه ما داشت...این چند روزه وبلاگی می خوتم به نام " باشعور باشیم"!...اینقدر مصداق های این نویسنده با آن کتاب شبیه هست که دیگه کم کم فکر می کنم نوسنده وبلاگ خود مترجم کتاب هست....نوشته هاش رو دوست دارم و توی وبلاگش رو توی لینک هام می ذارم....

نظرات 8 + ارسال نظر
Behzad سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:00 ق.ظ http://jeepers-creepers.blogsky.com

Linke maram bezari jaye duri nemireha

اول سلام
به وبلاگ هایی شبیه شما کمتر سر می زنم اما این نظر رو تاید می کنم که اگه کسی خواست بیاد!

بنفشه سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:29 ق.ظ

باشه فقط یک و سه رو خوندم! شاعر میدونی چی میفرماید؟! پدر بی پولی بـــــــــــــــــــــــــــــــــسوزه جزقاله بشه بره! من فقط ورزشگاه انقلاب رو تو عکـــــــــــــسا دیدم اونم چون مجانی بوده جرات نکردم حتی از جلوش رد بشم یه وقت یقمو بگیرن ازم پول بگیرن! هیییییییییییی! ما ورزشو از زمینای خاکیه محلمون شروع کردیم! وسعمون یه همونجا قد میداد ! هیییییییییی!
پارک بانوان رو فقط در حد شنیدن خبر داشتم! شانس من باشه کلاغ می ری نه رو موهام چسبناکشون میکنه سر صبحی! بعدم ما وقت اضافه واسه نت گردی نداریم بچه مایه دار ! تا 11 شب سرکاریم بعدم برسیم خونه باید خونه زندگیمونو تر و خشک کنیم! ههههههههههههههههیییییییییییییی!

باشگاه انقلاب هزینه ثبت نامش با پول پارکینگ 300 و خورده ای میشه واسه یک سال...یعنی ماهی کمتر از 40 تومن....با کارت دانشجوی 50 درصد تخفیف می دن...با کارت نظام مهندسی 30 درصد...اینقدرم از بی پولی ننال وگرنه میام حساب بانکی هات و رو می کنم ها!!!تو اگه ماهی 500-600 تومن هم حقوق بگیری که بیشتر میگیری جزء مرفهین حامعه محسوب میشی...می دونی من ترمی چقدر میگیرم؟؟؟می دونی حق الزحمه ساعتی یک استاد حق التدریس چقدر هست؟؟؟!!!....اگه نمی دونی سعی کن بدونی

پارک بانوان عـــــــــــــــــــــــالی بود...باور کن خیلی لذت می برم...دیشب تا ساعت 2 داشتم این پست و می نوشتم اما بازم ساعت 6 که ساعت زنگ زد دلم نیومد که نرم....خیلی می چسبه ورزش توی هوای آزاد و دلچسب بدون مانتو و روسری....اگه می خوای یه برنامه بذاریم بریم با هم...دیگه نگران گفتن یا نگفتن به پدرام هم نمی خواد باشیم چون راهش نمی دن!!!

toki سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:56 ق.ظ

salam v vaght bekheir
az rooz aval khanande weblogetoon hastam ,tori ke montazeram benevisid vaghean az naghd haye bitarafanetan lezat mibaram hamoon avayel baratoon chan bar pm gozashtam moteasefane nayoomad ,omidvaram in bar ok she.
vaghean ziba minevisid bishtar az ziba neveshtan naghde toon ali che in weblog v che chand hamsari
baratoon salamati arezoo mikonam

ممنونم توکی جان...لطف داری عزیزم
از اینکه نقدهام و بی طرفانه می بینی بسیار بسیار خوشحال شدم...

برای شما هم سلامتی و موفقیت آرزو می کنم..

بنفشه سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:59 ق.ظ

سیصــــــــــــــــــــــــــــد تومــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن! یا خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا! من فقط یه بار رفتم اونجا اونم دوستم با کتک منو برد! با 300 تومن میدونی چقدر کار میشه کرد! شما همون 500 ، 600 حساب کن! اون فوق لیسانسای رشته های دیگه اند ماهی 3-4 تومن درآمد دارن والاااااااااااا!
امروز میتونم سعی کنم؟
کلاغه ری د تو سرم چیکار کنم اونوقت!؟؟ 6 صبح زوده سخــــــته! دو ظهر خوبه آفتاب تو فرق سرم باشه!
اسم پدرامو نیار توروخدا الان دوباره سر و کلش پیدا میشه!


مارو نکاری بلــــــــــــــــــــــــــــند صلوات!

پس باید با کتک تو رو انور و اونور ببرن؟؟!! بیا پنجشنبه با کتک ببرمت پارک بانوان!!
اره می تونی!!
نه...دو ظهر من خوابم میاد ورزشم نمیاد...
من از پدرام خوشم میاد...نسل مردایی که بلدن حرف بزنن داره منقرض میشه...این گونه رو به انقراض و اذیتش نکن!!!

خوب پس نقشه ام و فهمیدی؟!!م خواستم ساعت 4:45 وبلاگ و بلاک کنم گوشیمم خاموش کنم
دیگه لو رفت مجبورم بیام!!!

پدرام سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:15 ب.ظ



"آنوقت مردها برای چه خلق شده اند؟؟"

در عجبم از زنان که از خدای به این بزرگی فقط یک شوهر میخواهند و از شوهر به این درماندگی همه ی دنیا را. ...(شکسپیر)

حالا متوجه شدید مردها برای چه خلق شده اند.

سپاس از سرکار بخاطر تعریفی که از یک دایناسور در حال انقراض فرمودید

پ.ن: بنفشه خانم مدتیست که نامهربان شده

فعلن که این رضوان خانم از زن ها همه دنیا رو می خواد!!
اختیار دارید!! برای اطلاعتون دایناسورها قرن هاشت که منقرض شده ان!!! من امیدوارم امثال شما مثه یوزبلنک إیرانی باشن و هنوز جند نمونه اش باقی مونده باشه!!

ج.ن.: یواشکی جان هیج وقت نامهربان نیست.... یا شوخی می کنه...یا خیلی شوخی می کنه ... یا خیلی خیلی شوخی می کنه... یا همه موارد!!! جواب رو با مداد مشکی و نرم در باسخ نامه وارد کنید!!!!

بنفشه سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:16 ب.ظ


آخ جون!
نه بابا گرمه سکته میکنیم!
اییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییش! آدم بایست مرد عمل باشه ! بلـــــــــــه!
یا خدااااااااااااااااا

Behzad جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:27 ق.ظ http://jeepers-creepers.blogsky.com

slm..webloge man chish bade?ketab nadare ke mashala ye ketabkhune dare..ashequne nist ke hast..barname nadare ke dare..zud load nemishe ke mishe..rotbash bala nist ke hast..in hame khodt web nveshti 10 hezar bazdid dashte male man bishtar az 330 hezarta..hame matalebamam khodam gozashtam na copy..dg inke hamin dg...hala boro hey velgardi interneti kon dlnveshte mardomo bkhun..ahan tu weblogam dlnveshte nist ke hast..kho dg bye..khasti nazaram taid nakona..un yki nazaram engar be zur taid kardi khasti unam bpak khob?sarboland bashi..dg hamin bye dg

سلام آقا بهزاد
وبلاگ شما رو می خونم اما من دوست ندارم آمار بازدیدم زیاد بشه..اینجا حرف های خصوصی می نویسم و اگه آمارش بالا بره اصلا مجبورم رمزی بنویسم!

این نظر رو هم تایید می کنم تا اگه دوستان می خوان بیان از وبلاگتون بازدید کنن!موفق باشین!

بهزاد چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 05:33 ب.ظ http://jeepers-creepers.blogsky.com

خودتم موفق باشی

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد